پارت پنج

پارت پنج

از خواب بیداری شدی نمیدونستی باید چه واکنشی از خودت نشون بدی هم خوشحال بودی که داری پیشرفت میکنی میری کره و از طرفی دیگه هم ناراحت بودی چون داری از ایتالیا میری سعی کردی بهش فکر نکنی به سمت دسشویی راه افتادی کارای لازمه رو انجام دادی اومدی بیرون به سمت بیرون از اتاق حرکت کردی رفتی سر میز صبحانه خوری نشستی سریع ی صبحونه خوردی و دوباره به سمت اتاقت حرکت کردی حاظر شدی که به سمت فرودگاه حرکت کنی از پدر مادر ت خداحافظی کردی محکم بغلشون کردی بهشون گفتی (* علامت ا.ت) ( ^علامت والدین )

* خداحافظ مامان بابا مرسی ازتون که منو تا اینجا حمایت کردین

^ خواهش دخترم همیشه یادت باشه که ما به فکرتیم صبر کن بیا ابن گردنبند رو بگیر که هروقت نگاهش کنی یاد ما بیوفتی

* این چیه؟

^ این ی ارثه

* مرسی

^ خواهش میکنم بود تا پروازت دیر نشده

* باش خداحافظ


رفتی جلوتر و منتظر دوستات موندی هر سه تاشون اومدن بعد ۲۰مین رفتین سوار هواپیما شدین صندلی هاتون کنار هم بود قبل اینکه حرکت کنیم مهمان دار برامون توضیح داد که چطور از امکانات استفاده کنیم ( کمربند و اکسیژن مصنوعی )
حرکت کردیم کم کم از خاک ایتالیا داشتیم دور می‌شدیم که خلبان گفت سفر درازی در پیش خواهیم داشت هیچ واکنشی نشون ندادی به پنجره خبره شده بودی



بچه ها من معذرت میخوام توی این یک هفته نبودم چون درسام زیاد بوده امتحان داشتم سمت گوشی نیومدم

پارت بعدی فردا
دیدگاه ها (۳)

ددی جونکوک

نظرت کامنت کن

خدا از این ور هم فکر کردن خیلی خوبن که مثلا معلم بگه بیا پای...

بچه ها رفتم سوپر مارکت یکم خوراکی بخریم اینو دیدم عجیب نیست؟...

دو پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط