سلام خوشگلا

°°°°°° イんムイ°°°°°°

سلام خوشگلا*.*
بازم یه چیزایی اولش بگم ،
این پارت فیکم طولانی تره و تقریبا ماجرا از اینجا شروع میشه.
بازم ممنون از لایکتون ، نظراتون و همراهیتون
امیدوارم بازم خوشتون بیاد😆

********************پارت3********************

اون روزو گذروند ولی همه چیز از فرداش شروع شد؛
شبابی خواب بود ،تاصبح یافکر میکرد یاگریه؛
صبحام نمیتونست بخوابه داشت دیوونه میشد.
چند روزی گذشت،دیگه نمیتونست تحمل کنه این وضعیتو، تاچشماشو روهم میزاشت کابوس میدید،
خواب اونو میدید.
دِلو به دریازد و تصمیم گرفت بره به شرکتو ببینه کی بجاش اومده ، شاید بتونه راضیش کنه که کنار بکشه، شاید اگه اون میرفت ، میتونست دوباره به کارش برگرده؛
رفت داخل شرکت، توی اتاقش ، سرشو بالا اورد و دید پشت میزش یه پسر هم سنوسال خودش نشسته؛
نمیدونست چیکارکنه، دید دورش خلوته؛
یهو دست پسره رو گرفتو برد توی محوطه،
خیلی شوکه شد، چیزی نگفت،
تا یه جا وایستادن.
پسره دستشو کشیدو گفت:
میشه بگی کی هستی؟ از جون من چی میخوای؟
تا صداشو شنید سرشو بالا اوردو نگاش کرد، بعد دستاشو گذاشت رو گوشاشو شروع کرد به بلند بلند حرف زدن:
ببین پسرجون، من خیلی به این کار نیاز دارم، من بدون کار کردن نمیتونم به ارامش برسمو درست زندگی کنم ...
خیلی حرف زدو پسره هیچی از حرفاش نفهمید؛

تصمیم گرفت ارومش کنه و ازش بپرسه چشه.
دستشو گرفت جلو دهنش، اروم بهش گفت:
اروم پسر، من که اینجوری نمیفهمم چیمیگی؛
بیابشین باارامش بهم بگوقضیه چیه؟ چرا باهام دعوا داری؟ چرا بیقراری؟
بهش اب داد که اروم شه؛
بازم گوشاشو گرفت، شروع کرد به حرف زدن:
من قبل ازتو اینجاکار میکردم، الانم که اخراجم کردن دیگه خوابو خراک ندارم، زندگی برام سخت‌تر از گذشته میگذره، نمیتونم درست نفس بکشم، همش اون .......
یهو ساکت شد.
اشکاش درومدو زد زیر گریه، همونطور گوله گوله اشک میریخت.
دیگه چشماش داشت از کاسه میزد بیرون نمیدونست چی‌میگه و چی‌میخواد،
نمیتونست ارومش کنه، بغلش کرد که شاید اروم شه.
تقریبا 10دقیقه ای توی بغلش گریه کرد؛
یکدفعه به خودش اومد، از بغلش اومد بیرون یه نگاه ترسناکی بهش کرد، گوشاشو گرفتو گفت:
من توبغل تو چیکار میکنم؟ چرا اشکم درومد؟ برا چی پیش‌تو دردو‌دل کردم؟
خیلی تعجب کرده بود نمیدونست چی‌بگه، فقط نگاش میکرد.

–تو چرا اینجوری نگام میکنی؟مگه من چمه؟
+نه، توچیزیت نیست فقط خیلی از رفتارت تعجب کردم.
–تعجب داره؟ ادم ندیدی مگه؟
+ببخشید منظوری نداشتم، من تنهاچیزی که از حرفات فهمیدم، اینه که توکارمند قبلی بودی، الانم برای اخراج شدنت خیلی عذاب میکشی درسته؟
–اوهوم
+خب چه کاری از دست من برمیاد؟
–کنار بکش، من بدون کار کردن دیوونه میشم ، هیچ جای دیگم جز اینجا بهم کار نمیدن.
+خب؛ اگه اینجوری مشکلت حل میشه، من کنار میکشم، فقط مطمئنی اگه من استعفاء بدم تورو میارن جای من؟
فکر کرد:
شایدم نیارن ، اخه من که کارمند خوبی نبودم ، اگه بره و منو جاش نیارن....
خیلی براش بد میشه، شاید اونم به این کار نیاز داشته باشه ، نه ، من نمیتونم یکیو بیکار کنم.
–نه‌نه‌نه ، نمیخواد ، تو به کارت ادامه بده.
+مطمئنی؟
–اره، اگه منو جات نیارن براتو خیلی بد میشه.
+خب اگه نمیخوای که... من میتونم به کارم ادامه بدم؟
سرشو به نشونه‌ی تأیید پایین اورد
–اوهوم

+نگفتی، اسمت چیه؟
–جونگین، کیم جونگین. اسم تو چیه؟
+من، کیونگسو هستم، دوکیونگسو .از دیدنت خوشبختم!
–منم همینطور، مرسی که به حرفای مزخرفم گوش دادی
+کجاش مزخرف بود؟ درد و دل بود، من یه وقتایی اینجوری میشم.
–بازم مرسی:(
+راستی ، چرا وقتی حرف میزنی گوشاتو میگیری؟
–چون نمیخوام صداموبشنوم
+براچی؟تو که صدات خیلی قشنگه.
–نمیتونم بگم
+هرجور راحتی رفیق
–رفیق؟بامن بودی؟
+بله چرا که نه
–یعنی تو منو دوست خودت میدونی؟
+اره، مگه چیه؟توخیلی خوبی
–تا حالارفیق کسی نبودم، هیشکی رفیق صدام نکرده بود!
+چرا اخه ؟تو که خیلی پاکی
–چرا انقدر بااطمینان میگی؟ از کجامیدونی؟
+از اونجایی که بانگاه اول هرچی تودلت بودو گفتی و بجای دعوا کردن سعی کردی با حرف کنارم بزنی.
–مرسی رفیق صدام زدی!
+توعم صدام میکنی؟
–بله رفیق.........


♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥ 〽 ♥

کامنت فراموش نشه😋
دیدگاه ها (۱۸)

تا این http://wisgoon.com/pin/24653583/پستم ۱۰۰تالایک نخورد ...

موضوع چیعه؟؟:|||||||||

مواظب خودت باش عشق قشنگم😢 امیدوارم بازم باشی ، بیای ، حرف بز...

بشه ها حوصلم ریده هیشکی نی بحرفیم¿

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط