با خنده ای بساط غزل را به راه کن!
با خنده ای بساط غزل را به راه کن!
امشب مرا ببوس، ببوس و گناه کن!
این خانه، بی تو رنگ زمستان گرفته است...
کم کم بیا بهار مرا افتتاح کن !
یک بار، عاشقانه "عزیزم" صدام کن...
یک بار هم، عزیز دلم! اشتباه کن!
عاشق شدن، گناه بزرگی است عشق من!
محض رضای عشق، بیا و گناه کن!
بسپار باز، روسری ات را به دست باد...
حال و هوای شعر مرا رو به راه کن!
این شاعر دهاتی و این ساده لوح را...
این بار، نه فریب بده ، نه سیاه کن!
کار تو باز کردن این پنج دکمه است...
باقیش با من است، تو تنها نگاه کن!
"محمد بهادر مایوان"
امشب مرا ببوس، ببوس و گناه کن!
این خانه، بی تو رنگ زمستان گرفته است...
کم کم بیا بهار مرا افتتاح کن !
یک بار، عاشقانه "عزیزم" صدام کن...
یک بار هم، عزیز دلم! اشتباه کن!
عاشق شدن، گناه بزرگی است عشق من!
محض رضای عشق، بیا و گناه کن!
بسپار باز، روسری ات را به دست باد...
حال و هوای شعر مرا رو به راه کن!
این شاعر دهاتی و این ساده لوح را...
این بار، نه فریب بده ، نه سیاه کن!
کار تو باز کردن این پنج دکمه است...
باقیش با من است، تو تنها نگاه کن!
"محمد بهادر مایوان"
۲.۷k
۱۶ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.