روایت است روزی یه دزد با یک نابینا کاسه آلوچه خریدند
روایت است روزی یه دزد با یک نابینا 1 کاسه آلوچه خریدند
و با هم قرار گذاشتند,دو تا دو تا بخورند تا تموم بشه
وسط کارنابینا مچ دزد و گرفت و به او گفت:مردک، چرا تو مشت مشت میخوری؟ دزد گفت: تو که کوری از کجا متوجه شدی که من مشت مشت میخورم؟
نابینا میگه؛
از آنجا که من
چهار تا چهار تا میخورم و تو
صدات در نمیاد!
حالا فهمیدید اختلاسها چرا پیگیری نمیشن !
:)))) O_o
و با هم قرار گذاشتند,دو تا دو تا بخورند تا تموم بشه
وسط کارنابینا مچ دزد و گرفت و به او گفت:مردک، چرا تو مشت مشت میخوری؟ دزد گفت: تو که کوری از کجا متوجه شدی که من مشت مشت میخورم؟
نابینا میگه؛
از آنجا که من
چهار تا چهار تا میخورم و تو
صدات در نمیاد!
حالا فهمیدید اختلاسها چرا پیگیری نمیشن !
:)))) O_o
- ۸۰۳
- ۱۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط