اون دختر زیادی جذاب بود

اون دختر زیادی جذاب بود


پرش زمانی به فردا

ویو یونا از خواب بیدار شدم یادم اومد امروز امتحان داشتیمممممم‌
سریع حاضر شدم رفتم کلاس فاکککککک‌ استاد اومد در زدم

+سلام ببخشید واسه تاخیر
_سلام اشکال نداره برو بشین میخوام برگه ها رو پخش کنم ( لبخند)


ویو یونا


وایییی این استاد دیونه‌ام میکنه اوووف دختر چیمیگی

استاد برگه ها رو داد تو عرض ۵ دقیقه ۲ صفحه کامل نوشتم

+استاد تموم شد
_ آفرین انگاری زیاد خوندی
+ممنونم
_اووووم‌ برم تصیح کنم‌ میتونی بری بیرون
+باشه ممنونم

ویو یونا

از کلاس اومدم بیرون یه دفعه فیلیکس و دیدم بدو ، بدو پریدم بغلش

راوی : دوستان یونا با فیلیکس دوستاییییییی‌ خیلی صمیمی هستن درحدی که انگار خواهر و برادرن اما‌ اینجور نیست اینا‌ فقط دوستایی صمیمی هستن


فیلیکس: یاااا کمرم
+پدرسگگگگگ کجا بودی نمیدونی دلم تنگ شده بوددددددد‌
فیلیکس: عرررررر دلت تنگ شده بود برامممممم‌
+یعنی تنگ نشههههههه‌ تخم سگگگگگگگگگ‌
فیلیکس: زشته بی ادب

ویو جیهوپ

کلاس تموم شد خواستم به یونا همین امروز اعتراف کنم از کلاس اومدم بیرون دیدم یونا بغل یکی پسره

_یونا آفرین نمره کامل گرفتی
+جدی ممنون
فیلیکس : آفرین کوچولو
+کوچولو نیستم
_یونا بیا دفترم ( عصبی )‌
+چشم فیلیکس برم ببینم چیکار داره منو نکنه .........
فیلیکس: چرت نگو ببین چیکارت داره
+باشهههههههههه‌ بایییییی
_بای


ویو یونا

رفتم دفترش.
در زدم............


🤎🍪🤎🍪🤎🍪🤎🍪🤎🍪🤎🍪🤎

خب اینم از این پارت 🤎🍪
دیدگاه ها (۰)

پارت آخر 🌞🥞

منم فقط دلم واسش تنگ شده؟🥲🥲

خب چند پارتی جدید از هوپی🥺

همسر قشنگم😂😌💍

عشق غیرممکن5p

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط