ازدواج اجباری

پارت ۲۵


ویو ادمین

وقتی جیمین و سوجین رفتن جونگ کوک اومد و روی ا.ت خیمه زد و سی&نه هایی که یکم بیرون بود رو کاملا بیرون کشید و وقتی دید چقدر سفیدن گفت
جونگ کوک:وایی ا.ت دیشب یه چنین برقی نداشتن(پسرم روش شاین زده و درضمن زشته بچم)
ا.ت:من یه مرطوب کننده ای دارم که داخلش شاینیه برای همین اینجورین
جونگ کوک:به همه جات بزن__😈__(بچم زشته خودتو کنترل کن ای بابا)
و شروع کرد به مارک گذاشتن روی اطراف سینه و گفت
جونگ کوک:ا.ت اینا مزه هم میدن؟
ا.ت:بلندشو بابا دیوونم کردی
جونگ کوک:نه نه من راحتم
و شروع کرد دوباره به کبود کردن که ده دقیقه گذشت و ا.ت از کوک پرسید
ا.ت:جونگ کوک تمومش نمیکنی؟
جونگ کوک :اگه بچه بیدار نشه تا خیلی جاها پیش میریم
ا.ت:جونگ کوک نه بخدا الانم نمیتونم درست راه برم جرررر خوردم یه امشب رحم کن
جونگ کوک:حقته جرررر بخوری خانم کوچولو وقتی از این لباسا میپوشی باید به عاقبتشم فکر کنی
ا.ت:نه
چه یهو لینو تکون خورد و نشست داشت چشماشو میمالوند که جونگ کوک سریع از ا.ت رفت پایین که لینو اومد روی ا.ت
لینو:خوشملم میشه بغل تو بخوابم؟
جونگ کوک:از لعنت بهت بچه جای حساسش بودم(اروم که ا.ت بشنوه)
ا.ت:جونگ کوک بسه(روبه لینو) بله کوچولو بیا
دیدگاه ها (۲)

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط