آن سوتر از تمامی قول و قرارها

آن سوتر از تمامی قول و قرارها
پاییز را قدم زده ام بی تو بارها...

امروز، جمعه، چندم اذر، خیال کن
داری قرار با من دل بیقرار...ها

قلیان و چای،طعم غزل بر لبان من
چشم تو شاه بیت همه شاهکارها

یک شب بیا تو با چمدانی پر از سلام
در ازدحام مبهم سوت قطارها

باز آن نگاه مخملی نخ نمای را
چون گل بدوز بر تن ما وصله دارها...

ما خسته ها، فناشده ها، ورشکسته ها..
ما بدقواره ها، یله ها، بدبیارها...

محمدحسین بهرامیان
دیدگاه ها (۴)

مگرجانی که هر گاه آمدی ناگه برون رفتی؟مگر عمری که هر گه می ر...

7 آذر سالروز تولد حمید مصدق عزیز را گرامی میداریم نام و یادش...

اخم نکنیک تاکستان در قلبم می خشکدکشمش می شودباشد،کمی هم بخند...

دسته ی کاغذ بر میز در نخستین نگاه آفتاب. کتابی مبهم وسیگاری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط