برای محمودرضا
برای #محمودرضا
احمدرضابیضائی:
🌷 #محمودرضا گفت مدتی تو سوریه کار کرده بودیم (یعنی اوایل حضور محمودرضادر سوریه ) #حاج_قاسم به ما گفته بود که به اینها فلان توپ رو بدهید(تفنگ106) که خوب سیستمی که ارتش سوریه از آن استفاده میکرد سیستم روسی بود که البته تفنگ106 در سیستم آنها جایی نداشت یا اصلا به کارگیری نمیکردند دو نفر از نظامیان ارتش سوریه مدتها بود که نقطه ای را هدف قرار داده بودند که منهدم کنند که البته نمیتوانستند روزی که آمدم سیستم رو به آنها تحویل بدهم بنا بود که اولین شلیک رو هم خودم بکنم و اجرای آتیش بکنم و آنها ببینند
میگفت رو کردم به آن دو نظامی و گفتم نقطه ای که میگویید نمیتوانیم بزنیم رو همونجا رو هدف قرار میدیم
سیستم رو مستقر و آماده کردیم و یه دیده بان هم داشتیم که آماده بود و گرا میداد و بعد از شلیک ما قرار بود که خبربدهد که محل مورد نظر مورد اصابت قرار گرفت یانه
میخواستم اجرای آتیش بکنم که توی دلم گفتم ان شالله این شلیک به هدف میخوردکه اگر نخورد آبروی #جمهوری_اسلامی میرود
یعنی برداشت من این هستش که محمود اونجا خودش را نماینده جمهوری اسلامی می دانست و باخودش میگفت ان شالله وجهه جمهوری اسلامی حفظ میشود
میگفت با دلشوره توپ رامستقر کرده و توکل کردم بخدا و شلیک کردم که به حمدالله به هدف مورد نظر اصابت کرد و بلافاصله از همه بی سیم های صدای #الله_اکبر بلندشد همه شان خوشحال شده بودند چرا که مدتها بود تلاششان بی ثمر بود
محمود خیلی خوشحال بود میگفت نظامیان ارتش سوریه به دورم حلقه زدند و تشویقم کردند بیسیم زدند و فرمانده شان هم آمد فرمانده شان ازم پرسید که شما درجه تان چیست ودر چه عملیاتهایی شرکت کردید
محمود میگفت ما لباس #بسیجی به تنمان بود ‘ گفتم من از نیروهای مردمی(شعبی) هستم و یک نیروی ساده
میگفت بعد از اصابت گلوله تفنگ106 به هدف گفتم خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی(به واسطه من) نرفت
این جمله رو(خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی(به واسطه من نرفت )
روحشون شاد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
@Agamahmoodreza
احمدرضابیضائی:
🌷 #محمودرضا گفت مدتی تو سوریه کار کرده بودیم (یعنی اوایل حضور محمودرضادر سوریه ) #حاج_قاسم به ما گفته بود که به اینها فلان توپ رو بدهید(تفنگ106) که خوب سیستمی که ارتش سوریه از آن استفاده میکرد سیستم روسی بود که البته تفنگ106 در سیستم آنها جایی نداشت یا اصلا به کارگیری نمیکردند دو نفر از نظامیان ارتش سوریه مدتها بود که نقطه ای را هدف قرار داده بودند که منهدم کنند که البته نمیتوانستند روزی که آمدم سیستم رو به آنها تحویل بدهم بنا بود که اولین شلیک رو هم خودم بکنم و اجرای آتیش بکنم و آنها ببینند
میگفت رو کردم به آن دو نظامی و گفتم نقطه ای که میگویید نمیتوانیم بزنیم رو همونجا رو هدف قرار میدیم
سیستم رو مستقر و آماده کردیم و یه دیده بان هم داشتیم که آماده بود و گرا میداد و بعد از شلیک ما قرار بود که خبربدهد که محل مورد نظر مورد اصابت قرار گرفت یانه
میخواستم اجرای آتیش بکنم که توی دلم گفتم ان شالله این شلیک به هدف میخوردکه اگر نخورد آبروی #جمهوری_اسلامی میرود
یعنی برداشت من این هستش که محمود اونجا خودش را نماینده جمهوری اسلامی می دانست و باخودش میگفت ان شالله وجهه جمهوری اسلامی حفظ میشود
میگفت با دلشوره توپ رامستقر کرده و توکل کردم بخدا و شلیک کردم که به حمدالله به هدف مورد نظر اصابت کرد و بلافاصله از همه بی سیم های صدای #الله_اکبر بلندشد همه شان خوشحال شده بودند چرا که مدتها بود تلاششان بی ثمر بود
محمود خیلی خوشحال بود میگفت نظامیان ارتش سوریه به دورم حلقه زدند و تشویقم کردند بیسیم زدند و فرمانده شان هم آمد فرمانده شان ازم پرسید که شما درجه تان چیست ودر چه عملیاتهایی شرکت کردید
محمود میگفت ما لباس #بسیجی به تنمان بود ‘ گفتم من از نیروهای مردمی(شعبی) هستم و یک نیروی ساده
میگفت بعد از اصابت گلوله تفنگ106 به هدف گفتم خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی(به واسطه من) نرفت
این جمله رو(خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی(به واسطه من نرفت )
روحشون شاد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
@Agamahmoodreza
۵۳۹
۰۴ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.