۸
۸
ا.ت ویو
ب...باشه
سریع اومدن از اتاق بیرون رفتم توی فکر این بودم که چطوری اونو پرتش کردم اون طرف نکنه اون خواب نه نه مگه فیلمه.
بالاخره رسیدم به اتاق خودم
- ا.ت دلم برات تنگ شده بود چی شده بود دیشب؟؟
_فمر کنم قش کرده بودم
- چرا
_ چون تا دیر وقت داشتم تمرین میکردم
داشتیم صحبت میکردیم که یهو صدا در اومد
& خانوم ا.ت
_بله
& آقا گفتن ساعت ۷ باید بریم بار
_باشه
-ا.ت غزیه بار چیه؟؟
ا.ت کل ماجرارو برای یونجی تعریف کرد
-میگما کنارش بودی کار دیگه ای نکردی؟؟(پوزخند)
_یاااااا میگم بیهوش بودم
-خبله خب
_آفرین
(ساعت ۶:۳۵)
&خانوما آقا میگن حاظر شین
_باشه
سون جه با دوتا لباس اومد تو
ا.ت سریع لباسارو گرفت
&خانم ا.ت آقا برای شما یک لباس انتخاب کردن اونو بپوشین
(عکس لباس ا.ت و یونجی هروقت ویس درست شد)
بعد چند نفر با یه عالمه وسایل میکاپ
اومدن
-ا.ت من این لوازم رو تو خونم هم ندارم
_منم
ا.ت خیلی به میکاپ علاقه داشت برای همین یونجی هم میکاپ کرد موهای یونجی رو بالا بست چتری هاشو انداخت بیرون یه رژ لب ملایم زد برای خودش هم موهاشو باز گزاشت ا.ت جلوی موهاش قرمز بود چتری هاشو درست کرد
خط چشم گربه ای زد با یه رژ لب صورتی ملایم
+چقدر طولش میدین بیاین دیگه
_باشه
ا.ت و یونجی اومدن بیرون
وقتی ا.ت رفت توی حیاط چشمای هان به اون دوخته شد
ویو جیسونگ
یهو اون دختره اومد بیرون
نمیدونم چرا چشام به اون دوخته شد
+برین توی اون لیموزین
_باشه
(رسیدن به بار )
ا.ت ویو
وقتی وارد بار شدم اوضاع خیلی خراب بود همه مرد بودن که خیلی مست کرده بودن
جیسونگ که فهمید یکی از مرد ها چشماش روبه ا.ت هس
ا.ت رو پشت سرش قایم کرد
سون جه هم یونجی رو
ا.ت و یونجی با هم
_-دارین چیکار میکنین
+ متوجه هستین که وضعیت بار چقدر خرابه پس از کنار ما جم نخورین
همشون رفتن روی صندلی نشستن
& چی میخورین
همه باهم
+-_اب جو
+بله چون امشب نباید خیلی مست کنیم
هان و سون جه رفتن آب جو بگیرن
+ از اینجا جم نمیخورین
_ باشه
ا.ت و یونجی نشسته همون یارو که اول داشت به ا.ت نگاه میکرد اومد جای اونا نشست
÷چه خانم زیبایی هستین
(منظورش ا.ت بود)
_ برو اون طرف
÷چطوزه امشب بهم یه حالی بدی؟؟
_گفتم برو اون طرف وگرنه داد میکشم
اون یارو به ا.ت نزدیک تر شد میخواست ا.ت رو ببوسه
_برو اون طرف (داد)
هان که متوجه شد سریع اومد اون مرتیکه رو پرت کرد اون طرف
سون جه هم شروع کرد به زدن اون یارو
ا.ت سریع اومد دست هان رو گرفت
_ولش کن بریم
+ نه ولش نمیکنم
_ همه دارن به ما نگاه میکنن بریم
+ من بعداً به حساب اون میرسم
_ باشه هر کار میخوای بکنی بعداً
هان سریع دست ا.ت رو گرفت و بردش تو ماشین
سون جه و یونجی هم با یه ماشین دیگه
+ ا.ت تو که اونجا منو حل دادی ولی اون مرتیکه رو نه؟؟....بغیش پارت بعد امروز میزارم
ا.ت ویو
ب...باشه
سریع اومدن از اتاق بیرون رفتم توی فکر این بودم که چطوری اونو پرتش کردم اون طرف نکنه اون خواب نه نه مگه فیلمه.
بالاخره رسیدم به اتاق خودم
- ا.ت دلم برات تنگ شده بود چی شده بود دیشب؟؟
_فمر کنم قش کرده بودم
- چرا
_ چون تا دیر وقت داشتم تمرین میکردم
داشتیم صحبت میکردیم که یهو صدا در اومد
& خانوم ا.ت
_بله
& آقا گفتن ساعت ۷ باید بریم بار
_باشه
-ا.ت غزیه بار چیه؟؟
ا.ت کل ماجرارو برای یونجی تعریف کرد
-میگما کنارش بودی کار دیگه ای نکردی؟؟(پوزخند)
_یاااااا میگم بیهوش بودم
-خبله خب
_آفرین
(ساعت ۶:۳۵)
&خانوما آقا میگن حاظر شین
_باشه
سون جه با دوتا لباس اومد تو
ا.ت سریع لباسارو گرفت
&خانم ا.ت آقا برای شما یک لباس انتخاب کردن اونو بپوشین
(عکس لباس ا.ت و یونجی هروقت ویس درست شد)
بعد چند نفر با یه عالمه وسایل میکاپ
اومدن
-ا.ت من این لوازم رو تو خونم هم ندارم
_منم
ا.ت خیلی به میکاپ علاقه داشت برای همین یونجی هم میکاپ کرد موهای یونجی رو بالا بست چتری هاشو انداخت بیرون یه رژ لب ملایم زد برای خودش هم موهاشو باز گزاشت ا.ت جلوی موهاش قرمز بود چتری هاشو درست کرد
خط چشم گربه ای زد با یه رژ لب صورتی ملایم
+چقدر طولش میدین بیاین دیگه
_باشه
ا.ت و یونجی اومدن بیرون
وقتی ا.ت رفت توی حیاط چشمای هان به اون دوخته شد
ویو جیسونگ
یهو اون دختره اومد بیرون
نمیدونم چرا چشام به اون دوخته شد
+برین توی اون لیموزین
_باشه
(رسیدن به بار )
ا.ت ویو
وقتی وارد بار شدم اوضاع خیلی خراب بود همه مرد بودن که خیلی مست کرده بودن
جیسونگ که فهمید یکی از مرد ها چشماش روبه ا.ت هس
ا.ت رو پشت سرش قایم کرد
سون جه هم یونجی رو
ا.ت و یونجی با هم
_-دارین چیکار میکنین
+ متوجه هستین که وضعیت بار چقدر خرابه پس از کنار ما جم نخورین
همشون رفتن روی صندلی نشستن
& چی میخورین
همه باهم
+-_اب جو
+بله چون امشب نباید خیلی مست کنیم
هان و سون جه رفتن آب جو بگیرن
+ از اینجا جم نمیخورین
_ باشه
ا.ت و یونجی نشسته همون یارو که اول داشت به ا.ت نگاه میکرد اومد جای اونا نشست
÷چه خانم زیبایی هستین
(منظورش ا.ت بود)
_ برو اون طرف
÷چطوزه امشب بهم یه حالی بدی؟؟
_گفتم برو اون طرف وگرنه داد میکشم
اون یارو به ا.ت نزدیک تر شد میخواست ا.ت رو ببوسه
_برو اون طرف (داد)
هان که متوجه شد سریع اومد اون مرتیکه رو پرت کرد اون طرف
سون جه هم شروع کرد به زدن اون یارو
ا.ت سریع اومد دست هان رو گرفت
_ولش کن بریم
+ نه ولش نمیکنم
_ همه دارن به ما نگاه میکنن بریم
+ من بعداً به حساب اون میرسم
_ باشه هر کار میخوای بکنی بعداً
هان سریع دست ا.ت رو گرفت و بردش تو ماشین
سون جه و یونجی هم با یه ماشین دیگه
+ ا.ت تو که اونجا منو حل دادی ولی اون مرتیکه رو نه؟؟....بغیش پارت بعد امروز میزارم
۲.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.