داداش عزیز تر از جانم الان که این را می نویسم 2 سال و 8 م
داداش عزیز تر از جانم الان که این را می نویسم 2 سال و 8 ماه و 10 روز از رفتنت میگذرد...😢
تویی که اولین و اخرین عشق اسمانی من بودی و هستی ، تویی که هر لحظه ام از نبودنت پر است ، تویی که نفست همچون نفس عیسی حق است ، و لحظه هایی که چه سخت بر قلب من مانند خنجر فرو میرود ؛ شرمگینم این که نتوانستم عاشق بودنم را به تو نشان بدهم در صورتی که میخواستم دیوانه وار دورت بگردم...😔
دیگر از ادم همیشه خندان خبری نیست ، ادمی که هر لحظه اش از لبخند و عشق پر بود ؛ اما از وقتی رفته ای جز ادمی سنگدل چیزی باقی نمانده است...😢
تویی که اولین و اخرین عشق اسمانی من بودی و هستی ، تویی که هر لحظه ام از نبودنت پر است ، تویی که نفست همچون نفس عیسی حق است ، و لحظه هایی که چه سخت بر قلب من مانند خنجر فرو میرود ؛ شرمگینم این که نتوانستم عاشق بودنم را به تو نشان بدهم در صورتی که میخواستم دیوانه وار دورت بگردم...😔
دیگر از ادم همیشه خندان خبری نیست ، ادمی که هر لحظه اش از لبخند و عشق پر بود ؛ اما از وقتی رفته ای جز ادمی سنگدل چیزی باقی نمانده است...😢
۱.۵k
۱۶ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.