چشم باز کردم و اولین چیزی که دیدم، چهره خسته و خاک آلود م
چشم باز کردم و اولین چیزی که دیدم، چهره خسته و خاکآلود مردی بود با لباس نظامی. کلاه نقابدار روی سرش بود و چفیه مشکی دور گردنش. چهرهاش آفتابسوخته بود و ریشهایش کوتاه. چشمانش قرمز بودند و خسته؛ و لبهایش رنگپریده. ترسیدم از اسلحهی روی دوشش. شک، راه باز کرد روی صورتم. دستپاچه دنبال قمقمهاش گشت و آن را مقابل لبانم گرفت: مای! (آب!)
دهانم را باز کردم و او، آب را در دهانم ریخت. دست کشید روی موهایم و گفت: اهدئی روحی، نحنا اصدقاء، جئنا لمساعده. لاتخافی عزیزتی. (آروم باش جانم، ما دوستیم، اومدیم کمک کنیم، نترس عزیزم.)
نامش حیدر بود؛ یعنی خودش اینطور گفت: اسمی حیدر...
🌾🌾🌾
ماجرای دختربچه سوری که توسط یه مدافع حرم ایرانی نجات پیدا کرده و حالا بعد سالها به ایران برگشته تا ناجی زندگیشو پیدا کنه...
https://eitaa.com/joinchat/4209770517Cd7795651b7
هرشب توی این کانال:
http://eitaa.com/istadegi
#قاسم_سلیمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#نه_به_اینستاگرام
#نه_به_اینستا
#نه_به_واتساپ
#نه_به_واتس_اپ
دهانم را باز کردم و او، آب را در دهانم ریخت. دست کشید روی موهایم و گفت: اهدئی روحی، نحنا اصدقاء، جئنا لمساعده. لاتخافی عزیزتی. (آروم باش جانم، ما دوستیم، اومدیم کمک کنیم، نترس عزیزم.)
نامش حیدر بود؛ یعنی خودش اینطور گفت: اسمی حیدر...
🌾🌾🌾
ماجرای دختربچه سوری که توسط یه مدافع حرم ایرانی نجات پیدا کرده و حالا بعد سالها به ایران برگشته تا ناجی زندگیشو پیدا کنه...
https://eitaa.com/joinchat/4209770517Cd7795651b7
هرشب توی این کانال:
http://eitaa.com/istadegi
#قاسم_سلیمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#نه_به_اینستاگرام
#نه_به_اینستا
#نه_به_واتساپ
#نه_به_واتس_اپ
۱۲۶.۱k
۲۵ آذر ۱۴۰۱