دل سراپرده محبت اوست

دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست

هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست

ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه محبت اوست #حافظ
دیدگاه ها (۱)

خداوندا...آرامشم را میان پیچ و خم زندگی ای که خود رقم زدم گم...

مگر می‌شود دلت به خدا گرم باشد و باز از نااُمیدی‌هاو نشدن‌ها...

شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بودفریاد بی‌صدا، غم دل بود ...

✨ از عقابی پرسیدند:آیا ترس به زمین افتادن را نداری؟💫 عقاب لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط