پارت

پارت ۲۰۰

#سوفیا
حرصش رو درآوردم! اومد سمتم و حلقه رو ازم گرفت! نگاهش میکرد و ابروهاشو توهم کردو لباشو غنچه کرد و ...
کوکی: اصلنم سلیقه نداره !! واقعا سلیقه من عین اونه !؟💔
حلقه رو ازش گرفتم و رفتم توی اتاق و گذاشتمش توی جعبه اش
من: من این حلقه رو دور نمیندازم ! اونو نگه میدارم ! برام ارزش داره اون منو دوست داشت ...
کوکی: س..سوفیا !! نکنه اونو هم توی قلب خودت جا دادی؟؟!!
من: نهههه!! چی میگی جونگ کوک اون به عنوان یه اوپای خوشگل و سکسی توی ذهنمه نه عشقم !! هول نشو کسی جای تورو نگرفته اگه جای تو رو کسی می گرفت... عهههه ولش کن !!
کوکی: چی میخواستی بگی !! بگو بگو بگو !! چرا حرفت رو قطع کردی ..‌ اگه کسی جای منو می گرفت چیکار میکردی؟؟
من: بیرونش میکردم قبل از اینکه منو تسخیر کنه !
کوکی: یعنی تو الان ...
من: بس کن کوکی بحث ما به جایی نمیرسه ! به هر حال من خوشحالم که تو دوباره کنارمی اما دیگه نمیتونیم مثل قبل بی احتیاطی کنیم میفهمی که !!
کوکی: یعنی نمی زاری دیگه بیام خونه ات ؟؟!!
من: نه ! نمی زارم از این به بعد عشق بازی هامون رو یا توی کمپانی یا توی هتل میکنیم اوکی !! اگه همین طوری ادامه بدیم اونوقت دوباره یکی از ماها تاوان بده نمی خوایی که دوباره از هم جدا بشیم میخوایی؟؟
یکمی توی خودش بود که سویشرتش رو اوردم و دادم دستش!!
من: دیگه باید بری !! نباید اینجا بیایی دیگه فهمیدی !!
کوکی: ولی سوفیا !!! نمیتونم برم اینهمه مدت منتظر بودم !!
من: کوکی من الان برا کی داشتم فک میزدم نمی خوایی که به پی دی نیم زنگ بزنم بگم که تو اینجایی!!
با حرص سویشرتش رو کرد تنش و با عصبانیت دست کرد توی موهاش !! و بهم نزدیک شو...
کوکی: منتظر باش... روزی میرسه که همیشه پیش همیم و من برای اون روز صبر میکنم !!
در حیات رو باز کرد و میخواست بره یه لحظه خنده ام گرفت
کوکی: به چی می خندی شیطون ؟! همین چند ساعت پیش داشتی اینجا گریه میکردی ها ...
خواستم اذیتش کنم. بعد از اون خنده ام بغض کردم و افتادم گریه و واقعا گریه میکردم جلوش!! دیوونه شد و اومد و صورتم رو توی دستاش گرفت
کوکی: یااا... یااا دیوونه تو چته؟! میخوایی منو دق بدی چی شد یهو !! گریه نکن بسه!! ... اشکامو پاک میکرد .. یهویی خندیدم
من: میخواستم اذیتت کنم چون گفتی ۴ ساعت پیش اینجا گریه کردم! ر..راستی ۴ ساعت پیش چرا انقدر سرد بودی باهام؟؟ بزار مونده تنبیهت کنم 🤨
کوکی: وای دیوونه نرسوندیم !! خوب بلدشدی ها... اون موقع دیدم که سهون رو بوس کردی انتظار داشتم مخالفت نشون بدی ولی ندادی و حس کردم واقعا منو از قلبت انداختی بیرون ولی اشتباه میکردم ...
ادامه پارت بعدی
لایک و کامنت فراموش نشه
دیدگاه ها (۱۵)

جواب ناشناس!عزیزم فقط باید پست هامو لایک کنی! و به بقیه پیشن...

جواب ناشناس 🙂🙂🙂🙂 عزیزم چرا با من اینکار رو میکنی؟ فالو کن ان...

قسمت های آخر فیک غمگین میباشد !! جهت اطلاع 💔🥺😭

فن آرت جونگ کوک 😍😍🔥😎🔪

@metanoiam

اون ، اون شب گریه نکرد ولی فرداش وقتی پاش به مبل خورد گریه ک...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁹-نمیخوام تحت فشار قرارت بدم‌.....نیاز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط