در اعماق تاریکی گیر افتاده ام
در اعماق تاریکی گیر افتاده ام
در نفرین عشق غرق شده ام
تلاش برای اومدن به بیرون بال هایم را میشکند
دستان خونی ام بر تاریکی چنگ میزند
تاریکی وجودم را فرا گرفته
هر چه می دوم راه خروج را پیدا نمیکنم
آیا میتوانم بهت برسم؟
هرچه نزدیک میشوم دور میشوی
میشنوی؟صدای قلبی که برای تو می تپید
و این عشق این تاریکی همراه خود مرا به نابودی میکشاند....
در نفرین عشق غرق شده ام
تلاش برای اومدن به بیرون بال هایم را میشکند
دستان خونی ام بر تاریکی چنگ میزند
تاریکی وجودم را فرا گرفته
هر چه می دوم راه خروج را پیدا نمیکنم
آیا میتوانم بهت برسم؟
هرچه نزدیک میشوم دور میشوی
میشنوی؟صدای قلبی که برای تو می تپید
و این عشق این تاریکی همراه خود مرا به نابودی میکشاند....
۲.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.