ناز من🦋✨
#ناز من🦋✨
#پارت3
از جام بلند شدم و محکم با حرص چندبار پامو روی زمین کوبوندم و کوله ام و از رو زمین برداشتم و رفتم پشت مدرسه تا به محمد زنگ بزنم…
نگاهی به دور اطرافم انداختم و وقتی مطمئن شدم هیچکس نیست گوشیم و درآوردم و شماره اشو گرفتم که رو اولین بوق با صدای بلند و رسا جواب داد:
- به به سلاممم دخترِ قشنگم!!!
اینبار بر خلاف همیشه که با ذوق بابایی صداش میکردم خیلی سرد گفتم:
+محمد؟!
مکثی کرد و بعد گنگ لب زد:
-جان؟! چیزی شده؟!
فوری گفتم:
+نه نه چیزی نشده، میتونی امروز بیای دم در مدرسمون؟! میخوام باهات حرف بزنم...
تک سرفه ای کرد و گفت:
-نمیتونی پشت تلفن بگی؟!
لبامو آویزون کردم و لوس گفتم:
+نه،آخه پشت تلفن بگم که راضی نمیشی!!
خندید و گفت:
-مگه چی میخوای که نمیتونی پشت تلفن بگی توله؟!
ریز خندیدم و گفتم:
+حالا بیا میگم بت...
-اگه فکر میکنی قبول نمیکنم ، پشت تلفن و حضوری فرق ندارها در هر صورت قبول نمیکنم...
+یه کار میکنم راضی شی!!
خندید و شیطون لب زد:
-چیکار مثلا؟! از اون کارا که من دوست دارم؟!
کارای بد بد؟!
#پارت3
از جام بلند شدم و محکم با حرص چندبار پامو روی زمین کوبوندم و کوله ام و از رو زمین برداشتم و رفتم پشت مدرسه تا به محمد زنگ بزنم…
نگاهی به دور اطرافم انداختم و وقتی مطمئن شدم هیچکس نیست گوشیم و درآوردم و شماره اشو گرفتم که رو اولین بوق با صدای بلند و رسا جواب داد:
- به به سلاممم دخترِ قشنگم!!!
اینبار بر خلاف همیشه که با ذوق بابایی صداش میکردم خیلی سرد گفتم:
+محمد؟!
مکثی کرد و بعد گنگ لب زد:
-جان؟! چیزی شده؟!
فوری گفتم:
+نه نه چیزی نشده، میتونی امروز بیای دم در مدرسمون؟! میخوام باهات حرف بزنم...
تک سرفه ای کرد و گفت:
-نمیتونی پشت تلفن بگی؟!
لبامو آویزون کردم و لوس گفتم:
+نه،آخه پشت تلفن بگم که راضی نمیشی!!
خندید و گفت:
-مگه چی میخوای که نمیتونی پشت تلفن بگی توله؟!
ریز خندیدم و گفتم:
+حالا بیا میگم بت...
-اگه فکر میکنی قبول نمیکنم ، پشت تلفن و حضوری فرق ندارها در هر صورت قبول نمیکنم...
+یه کار میکنم راضی شی!!
خندید و شیطون لب زد:
-چیکار مثلا؟! از اون کارا که من دوست دارم؟!
کارای بد بد؟!
۴۳۸
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.