تکپارتی چانفعلا چان رو میزارموقتی توی دعوا از سر عصبا
تکپارتی چان(فعلا چان رو میزارم)«وقتی توی دعوا از سر عصبانیت بهت میگه ازت خسته شدم و ازت متنفرم، اکسم ازت بهتر بود بیا بریم طلاق بگیریم و بهت سیلی میزنه و تو هم با چشمای اشکی و لب پاره شدت و صورت مظلومت نگاش میکنی و بهش میگی این بود دوست داشتنت به این راحتی ازم خسته شدی ازت متنفرم و بعدش پشیمون میشه و میخواد از دلت دراره اما تو ازش میترسی اما اخرش آشتی میکنید ممنون میشم بنویسیش»
چان«چند روزی بود که چان دیر به خونه میومد و حتی باهات حرف هم نزده بود پس تصمیم گرفتی وقتی اومد باهاش حرف بزنی.
حدودا ساعت ۲ صبح بود که متوجه صدای در شدی،میدونستی که چان اومده...
چان سلامی کرد و خواست بره بخوابه که...
ا.ت:دوش بگیر و لباساتو بپوش بعدش بیا کارت دارم
چان:الان خستم بعدا...
ا.ت:همین الااان کارت دارم(داد)
چان:ا.ت سر من داد نزن خستم اعصاب ندارم
ا.ت:اوووو پس دختره خیلی خستت کرده
چان:ا.ت چی داری میگی؟کدوم دختر؟
ا.ت:اصلا حواست به من هست؟همش دیر میای خونه و اصلا با من وقتتو نمیگذرونی
چان:ا.ت فعلا خستم بعدا راجبش...
ا.ت:یه ذره هم برات مهم نیستم نه؟کاش همون اول باهات آشنا...
با سیلی که چان بهت زده بود اشک از چشمات جاری شد...باورت نمیشد کسی که عاشقت بود الان بهت سیلی زده بود...
چان:خفه شو...تو هیچی نمیدونی پس خفه شو...اشتباه کردم با تو ازدواج کردم،همون اکسم از تو خیلی بهتر بود،ناراحتی آره؟طلاقت میدم تا راحت شی الان هم گمشو تو اتاقت(داد)
ا.ت:ازت متنفرمممم عوضییی(با گریه و داد)
با گریه دویدی سمت اتاقت و وارد اتاق شدی،خودتو انداختی روی تخت و کلی گریه کردی تا اینکه خوابت برد.
با حس کردن یه بوی خوب از خواب بیدار شدی،پله هارو یکی یکی پایین رفتی و چشمت به چان خورد که داره آشپزی میکنه...یاد اتفاقات دیشب افتادی و دوباره بغض گلوتو چنگ انداخت...خواستی برگردی که چان صدات زد...
چان:ا.ت
توجهی نکردی و به اتاقت برگشتی...روی تخت نشستی که یهو در باز شد...چان با صبحونه ای که به دست داشت وارد اتاق شد و بهت نزدیک شد ..باز هم توجهی نکردی...صبحونه رو گذاشت روی میز...
چان:ا.ت...پرنسسم...من معذرت میخوام دیشب رفتار بدی داشتم...
چان خواست دستشو بزاره روی صورتت
دستشو پس زدی و گفتی
ا.ت:به من دست نزن،گمشو...
چان:ا.ت واقعا متاسفم واقعا اشتباه کردم...خودت هم میدونی وقتی کسی عصبی میشه نمیفهمه که چی میگه...واقعا متاسفم
به چشمای پر از اشکش نگاه کردی
دلت براش سوخت و محکم بغلش کردی
ا.ت:باشه میبخشمت چانی من...منم متاسفم چون منم یه اشتباهاتی داشتم
چان از بغلت بیرون اومد و لباشو روی لبات گذاشت...
پایان خوش»
چان«چند روزی بود که چان دیر به خونه میومد و حتی باهات حرف هم نزده بود پس تصمیم گرفتی وقتی اومد باهاش حرف بزنی.
حدودا ساعت ۲ صبح بود که متوجه صدای در شدی،میدونستی که چان اومده...
چان سلامی کرد و خواست بره بخوابه که...
ا.ت:دوش بگیر و لباساتو بپوش بعدش بیا کارت دارم
چان:الان خستم بعدا...
ا.ت:همین الااان کارت دارم(داد)
چان:ا.ت سر من داد نزن خستم اعصاب ندارم
ا.ت:اوووو پس دختره خیلی خستت کرده
چان:ا.ت چی داری میگی؟کدوم دختر؟
ا.ت:اصلا حواست به من هست؟همش دیر میای خونه و اصلا با من وقتتو نمیگذرونی
چان:ا.ت فعلا خستم بعدا راجبش...
ا.ت:یه ذره هم برات مهم نیستم نه؟کاش همون اول باهات آشنا...
با سیلی که چان بهت زده بود اشک از چشمات جاری شد...باورت نمیشد کسی که عاشقت بود الان بهت سیلی زده بود...
چان:خفه شو...تو هیچی نمیدونی پس خفه شو...اشتباه کردم با تو ازدواج کردم،همون اکسم از تو خیلی بهتر بود،ناراحتی آره؟طلاقت میدم تا راحت شی الان هم گمشو تو اتاقت(داد)
ا.ت:ازت متنفرمممم عوضییی(با گریه و داد)
با گریه دویدی سمت اتاقت و وارد اتاق شدی،خودتو انداختی روی تخت و کلی گریه کردی تا اینکه خوابت برد.
با حس کردن یه بوی خوب از خواب بیدار شدی،پله هارو یکی یکی پایین رفتی و چشمت به چان خورد که داره آشپزی میکنه...یاد اتفاقات دیشب افتادی و دوباره بغض گلوتو چنگ انداخت...خواستی برگردی که چان صدات زد...
چان:ا.ت
توجهی نکردی و به اتاقت برگشتی...روی تخت نشستی که یهو در باز شد...چان با صبحونه ای که به دست داشت وارد اتاق شد و بهت نزدیک شد ..باز هم توجهی نکردی...صبحونه رو گذاشت روی میز...
چان:ا.ت...پرنسسم...من معذرت میخوام دیشب رفتار بدی داشتم...
چان خواست دستشو بزاره روی صورتت
دستشو پس زدی و گفتی
ا.ت:به من دست نزن،گمشو...
چان:ا.ت واقعا متاسفم واقعا اشتباه کردم...خودت هم میدونی وقتی کسی عصبی میشه نمیفهمه که چی میگه...واقعا متاسفم
به چشمای پر از اشکش نگاه کردی
دلت براش سوخت و محکم بغلش کردی
ا.ت:باشه میبخشمت چانی من...منم متاسفم چون منم یه اشتباهاتی داشتم
چان از بغلت بیرون اومد و لباشو روی لبات گذاشت...
پایان خوش»
- ۲.۹k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط