از بس که غم تو قصه در گوشم کرد

از بس که غم تو قصّه در گوشم کرد
غم های زمانه را فراموشم کرد

یک سینه سخن به درگهت آوردم
چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد ...

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۶)

جهان، این ‌چنین بناشده است ...که اگرخواستارلذت بردن ازخوشی‌ه...

ای قد و بالای تو حسرتِ سرو بلندخنده نمی‌آیدت، بهر دل من بخند...

❣ ترسم که توهم یاروفادارنباشیعاشق کُش ومعشوق نگه دارنباشیمن ...

شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونشمنم مجنون آن لیلا که صد...

#جمعه_دلتنگی❤️امام زمانمجمعه ها را همه از بس که شمردم بی توب...

میگه که نه ما مـی مانیمنـه انـدوهو نه هیچ یک از مردم این آبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط