دیگر گونه شیری.....
دیگر گونه شیری.....
.
"عرب شیر را به هیبتهای گونهگون دیده است. وهمِ صحرا درندهگان بیشماری را بر چشمان خاکآلودهی بادیهنشینان پدیدار کرده است. شیر را گفته است: اسد، که چشمها نه در بیابان که در آسمان نیز ورا دنبال کرده است. حیدر، صفدر، غضنفر که شیرِ بیشهگی گفتهاندش، قسوره، لیث که درندهاش گفتند، حارث، دلهاث که جری گفتهاندش، ضیغم، هزبر که شاید معرب هژبر باشد.
و میانِ این همه شیر، از شیری نام برده است که همهی شیران از او میگریزند و ادق و اصح این است که جملهی درندهگان به واسطهی هیبت و خشمی که در چشمِ اوست، از او دوری میکنند... عباس!
و ماهِ آسمانها را در زمین عباس مینامیدند..."
.
.
"عرب شیر را به هیبتهای گونهگون دیده است. وهمِ صحرا درندهگان بیشماری را بر چشمان خاکآلودهی بادیهنشینان پدیدار کرده است. شیر را گفته است: اسد، که چشمها نه در بیابان که در آسمان نیز ورا دنبال کرده است. حیدر، صفدر، غضنفر که شیرِ بیشهگی گفتهاندش، قسوره، لیث که درندهاش گفتند، حارث، دلهاث که جری گفتهاندش، ضیغم، هزبر که شاید معرب هژبر باشد.
و میانِ این همه شیر، از شیری نام برده است که همهی شیران از او میگریزند و ادق و اصح این است که جملهی درندهگان به واسطهی هیبت و خشمی که در چشمِ اوست، از او دوری میکنند... عباس!
و ماهِ آسمانها را در زمین عباس مینامیدند..."
.
۳۷۲
۲۰ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.