عشق خون الود پارت ۴
سونا
صب شده بود با اتفاق دیشب اصلا خوابم نبرد خب اون فعلا تنها خدمتکار این خونه بود که مرد یه لباس خوشگل پوشیدم و رفتم پایین شروع کردم به صبونه درست کردن واییی خدا چه بشود...اممم
کوک
ساعت ۹ بود
از خواب پاشودم رفتم دست و صورتم رو شستم امروز یک شنبه بود و شرکت هم تعطیل بود واسه همین می خوام پیش سونا بمونم و باهاش بیشتر اشنا بشم صبر کن ببینم چه بوی خوبی میاد برم ببینم چیه
کوک: اهای...بیبی گرل داری چه غلطی می کنی؟
سونا: کوری نمیبینی دارم صبونه رو حاضر می کنم....
کوک: حالا واسه کی؟!
سونا: خودم...هع..نکنه فک کردی واسه تو دارم حاضر می کنم...
کوک: نه....مثل اینکه قوانینی که دیشب بهت گفتم رو یادت رفتع
سونا: ای....وای سلطان سرپیچی کردم....گوه نخور بابا
کوک: یه بار دیگه بگوووووو
سونا: گوه نخور؛)
کوک: ای عوضیییی
می دونی من کیم؟
گفتم مراقب حرف زدنت باششش
سونا: عااا...واقعا ببخشید من زیاده روی کردم
کوک: خیلی خب ولی دیگه تذکر ندم خب حالا از. غذات بهم بده..🥺
سونا: اخییی....بیا بخور
خیلی بامزه غذا می خورد
مگه ادمی مثل اون می تونه کیوت باشه
کوک: خب .....من واست سه تا خدمتکار گرفتم
یکی واسه گریم و میکاپت
یکی واسه کمک کردن تو کارای شخصی
و یکی دیگه هر کاری خواستی بهش بگو
سونا: واییی خیلی ممنون کوک
کوک: هرچی لازم داری بهم بگو!
سونا: خو راستشو بخوای من به یکی از دوستام گفتم کع بیاد اینجا و اینکه تو اجازه میدی؟
کوک: نه امروز می خوام باهات تنها باشم
سونا: ب...باشه هرچی تو بگی
اومد دستمو گرفت برد رو مبل نشوند رو پاهاش و موهامو نوازش می کرد
سونا: تو چه طور می تونی مهربون باشی؟
کوک: چون تو معصومی و من در مقابلت کم میارم....
سونا: ولی تو به من حسی نداری!
کوک: منو عاشق خودت کن...
سونا: عااا...مثلا چی کار کنم؟
کوک: لبمو بوس کن
واسم غذا بپز
سونا: تو خوبی؟
کوک: چرا بد باشم؟
سونا: تو ادم خشنی هستی ولی در مقابل من کاری نمی کنی!
کوک: تو استثنایی :)
سونا: ینی با بقیه چنین رفتاری نداری؟
کوک: نه...عروسک
سونا: تو کارت چیه؟
کوک: رعیس مافیا هستم
همکار پدرت
سونا: چرا من اینجام؟
کوک: چون پدر تو یه کار بد کرده واسه اینکع زنده بمونه باید تو رو به من می داد!
سونا: چه کاره بدی؟
کوک: چقد سوال می کنی!
سونا: ببخشید کوک
کوک: حالا برو واسم شیر موز درست کن:/
سونا: باشه الان :)
پایان
پارت بعدی فردا منتشر میشه😇
صب شده بود با اتفاق دیشب اصلا خوابم نبرد خب اون فعلا تنها خدمتکار این خونه بود که مرد یه لباس خوشگل پوشیدم و رفتم پایین شروع کردم به صبونه درست کردن واییی خدا چه بشود...اممم
کوک
ساعت ۹ بود
از خواب پاشودم رفتم دست و صورتم رو شستم امروز یک شنبه بود و شرکت هم تعطیل بود واسه همین می خوام پیش سونا بمونم و باهاش بیشتر اشنا بشم صبر کن ببینم چه بوی خوبی میاد برم ببینم چیه
کوک: اهای...بیبی گرل داری چه غلطی می کنی؟
سونا: کوری نمیبینی دارم صبونه رو حاضر می کنم....
کوک: حالا واسه کی؟!
سونا: خودم...هع..نکنه فک کردی واسه تو دارم حاضر می کنم...
کوک: نه....مثل اینکه قوانینی که دیشب بهت گفتم رو یادت رفتع
سونا: ای....وای سلطان سرپیچی کردم....گوه نخور بابا
کوک: یه بار دیگه بگوووووو
سونا: گوه نخور؛)
کوک: ای عوضیییی
می دونی من کیم؟
گفتم مراقب حرف زدنت باششش
سونا: عااا...واقعا ببخشید من زیاده روی کردم
کوک: خیلی خب ولی دیگه تذکر ندم خب حالا از. غذات بهم بده..🥺
سونا: اخییی....بیا بخور
خیلی بامزه غذا می خورد
مگه ادمی مثل اون می تونه کیوت باشه
کوک: خب .....من واست سه تا خدمتکار گرفتم
یکی واسه گریم و میکاپت
یکی واسه کمک کردن تو کارای شخصی
و یکی دیگه هر کاری خواستی بهش بگو
سونا: واییی خیلی ممنون کوک
کوک: هرچی لازم داری بهم بگو!
سونا: خو راستشو بخوای من به یکی از دوستام گفتم کع بیاد اینجا و اینکه تو اجازه میدی؟
کوک: نه امروز می خوام باهات تنها باشم
سونا: ب...باشه هرچی تو بگی
اومد دستمو گرفت برد رو مبل نشوند رو پاهاش و موهامو نوازش می کرد
سونا: تو چه طور می تونی مهربون باشی؟
کوک: چون تو معصومی و من در مقابلت کم میارم....
سونا: ولی تو به من حسی نداری!
کوک: منو عاشق خودت کن...
سونا: عااا...مثلا چی کار کنم؟
کوک: لبمو بوس کن
واسم غذا بپز
سونا: تو خوبی؟
کوک: چرا بد باشم؟
سونا: تو ادم خشنی هستی ولی در مقابل من کاری نمی کنی!
کوک: تو استثنایی :)
سونا: ینی با بقیه چنین رفتاری نداری؟
کوک: نه...عروسک
سونا: تو کارت چیه؟
کوک: رعیس مافیا هستم
همکار پدرت
سونا: چرا من اینجام؟
کوک: چون پدر تو یه کار بد کرده واسه اینکع زنده بمونه باید تو رو به من می داد!
سونا: چه کاره بدی؟
کوک: چقد سوال می کنی!
سونا: ببخشید کوک
کوک: حالا برو واسم شیر موز درست کن:/
سونا: باشه الان :)
پایان
پارت بعدی فردا منتشر میشه😇
۲۴.۷k
۲۸ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.