این همه رنگ و ریا از غم بی بادگی است

این همه رنگ و ریا از غم بی بادگی است
غم فقط سهم من و حکمت دلدادگی است

بیت بیت غزلم شرح دل تنگ من است
دوستت دارم و عشقم به همین سادگی است

برگ پاییزم و زیر قدمت فرش شدم
عاشقم رسم وفاداریم افتادگی است

می خورد زهر غم از جام خلایق دائم
هر که چون من دل او قبله ایی از سادگی است

حبس در بند تو ام ای همه آرامش من
حبس آغوش تو خود جلوه ی آزادگی است

سـجاد_احمدیان
دیدگاه ها (۱۲)

چه زیبا گفت مولانا 🍁🍂ﺩﻧﯿـﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻﺍﯼ ﻫﯿﭻ ...

همیشه دیوارها و شیشه ها نیستندکه ترک میخورند ...گاهی ترک ها ...

یارب این شهر چه شهری‌ست که صد یوسف دلبه کلافی بفروشیم وخریدا...

راز دل با ڪس نگفتم چون ندارم محرمےهر ڪہ را محرم شمردمعاقبت ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط