تهیوهگدهم رفت کمپانی
تهیوهگدهم رفت کمپانی
.....................
ویو ./ت
خیلی خوابم میدم داشتم از بی خوابی میموردم و رفتم روی تخت تا یکم بخوابم
خوابیدم
تهیونگ از کمپانی برگشت
ویو تهیونگ
از کمپانی رفتم بیرون و فردا هم کنسرت داشتم رفتم خونه کتمو در آوردم رفتم سمت اتاق ./ت درو باز کردم دیدم خوابه و به کیوت ترین شکل خوابیده رفتم روی. تخت نشستم موهاشو از صورتش کنار زدم لبای خیلی پفکی داشت کاش میتوانستم برای خودم کنمش دیگه داشت بیدار میشد اهمیتی ندادم همونجا نشستم
./ت بیدار شد
تهیونگ:عه بیدار شدی
./ت : ببخشید میشه برید بیرون «سرد »
تهیونگ :باشه «ناراحت»
ویو ./ت
بیدار شدم دیدم تهیونگ جلوم نشسته و داره من و نگاه میکنه بهش گفتم که بره بیرون اونم رفت بیرون
۹:۵۵ ساعت
باید میرفتم دانشگاه
رفتم و لباس دانشگامو پوشیدم موهامو شونه زدم
رفتم پایین کفش هامو پوشیدم
نکته «./ت بلد نبود بند کفششو ببنده»😂🤛🤜
کفش هامو پوشیدم بلد نبودم بنده کفشامو بنده همونجوری داشتم میرفتم که یکی دستامو کرفت جوری که دستام داشت پاره میشد سرمو برگرداندم دیدم تهیونگ دستمو و ل کرد و .............................................
تهیونگ:پاتو دراز کن
./ت : چرا؟
تهیونگ :میخواهم بند کفشتو ببندم
./ت نه نمیخواد خودم میبندم
رفتم داشتم میرفتم بند کفشتو کیر. کرد به هم اونجا هم پله بود
پیهوش شدم
تهیونگ منو دید سری زنگ زد آمبولانس
«زنگ برن آمبولانس اینم از شانس ماست»😂🤛🤜
تهیونگ سری از پله ها اومد پایین
ویو تهیونگ
از پله ها رفتم پایین دیدم از کل طبفه ها افتاده سری رفتم پیشش سرش خونی بود آمبولانس برای اولین بار زود اومد
نکته« فقط ./ت و تهیونگ توی خونه بودن و اعضا هم بهش سر میزدم
تخت آوردن ./ت رو روی تخت گذاشتن و بردنش منم با ماشین رفتم دنبالش
رسیدوم بیمارستان
.....................
ویو ./ت
خیلی خوابم میدم داشتم از بی خوابی میموردم و رفتم روی تخت تا یکم بخوابم
خوابیدم
تهیونگ از کمپانی برگشت
ویو تهیونگ
از کمپانی رفتم بیرون و فردا هم کنسرت داشتم رفتم خونه کتمو در آوردم رفتم سمت اتاق ./ت درو باز کردم دیدم خوابه و به کیوت ترین شکل خوابیده رفتم روی. تخت نشستم موهاشو از صورتش کنار زدم لبای خیلی پفکی داشت کاش میتوانستم برای خودم کنمش دیگه داشت بیدار میشد اهمیتی ندادم همونجا نشستم
./ت بیدار شد
تهیونگ:عه بیدار شدی
./ت : ببخشید میشه برید بیرون «سرد »
تهیونگ :باشه «ناراحت»
ویو ./ت
بیدار شدم دیدم تهیونگ جلوم نشسته و داره من و نگاه میکنه بهش گفتم که بره بیرون اونم رفت بیرون
۹:۵۵ ساعت
باید میرفتم دانشگاه
رفتم و لباس دانشگامو پوشیدم موهامو شونه زدم
رفتم پایین کفش هامو پوشیدم
نکته «./ت بلد نبود بند کفششو ببنده»😂🤛🤜
کفش هامو پوشیدم بلد نبودم بنده کفشامو بنده همونجوری داشتم میرفتم که یکی دستامو کرفت جوری که دستام داشت پاره میشد سرمو برگرداندم دیدم تهیونگ دستمو و ل کرد و .............................................
تهیونگ:پاتو دراز کن
./ت : چرا؟
تهیونگ :میخواهم بند کفشتو ببندم
./ت نه نمیخواد خودم میبندم
رفتم داشتم میرفتم بند کفشتو کیر. کرد به هم اونجا هم پله بود
پیهوش شدم
تهیونگ منو دید سری زنگ زد آمبولانس
«زنگ برن آمبولانس اینم از شانس ماست»😂🤛🤜
تهیونگ سری از پله ها اومد پایین
ویو تهیونگ
از پله ها رفتم پایین دیدم از کل طبفه ها افتاده سری رفتم پیشش سرش خونی بود آمبولانس برای اولین بار زود اومد
نکته« فقط ./ت و تهیونگ توی خونه بودن و اعضا هم بهش سر میزدم
تخت آوردن ./ت رو روی تخت گذاشتن و بردنش منم با ماشین رفتم دنبالش
رسیدوم بیمارستان
۴.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.