خب چون با بیل و کلنگ و نمیدونم شمشیر اومدید بالا سرم امرو
خب چون با بیل و کلنگ و نمیدونم شمشیر اومدید بالا سرم امروزم پارت میدم :////
پارت ۸ ( گوجو و گتو ) : شب طولانی
& رفتمو دستش گرفتم و از کمر محکم و با عشق بغلش کردم و بوسیدمش اونقدر محکم می بوسیدمش که تو شک بود اما دیگه جلوی خودش نگرفت و شروع به همکاری کرد نزدیک ۲ دقیقه بدون استراحت بوسیدمش بالاخره نفس کم آرود
# تو .. توووووو
& لبخند ملیح و شیطانی *^*
& خب جناب گوجو ساتورو میخواید من رو تو این وضعیت عاشق و دلباخته ول کنی بری؟ یا میخوای یه بوسه ساده رو * نزدیک شدن به گوش گوجو * به یه عبادت طولانی تبدیل کنی؟
# نمیخوام *^*
& چطور دلت میاد؟
# همین طور که میبینی 🗿🤲
& انگار باید به زور وارد شم 🗿☕
# جانم؟ چی__________
& از پاهاش بلندش کردم گذاشتمش رو شونم
# مگه من کیسه برنجمممممم
& هیشش . حرف نزن
# بزارم زمین
& نوچ
# سوگورو مرض داریییی؟
& آره شک داشتی ؟
# نه :/
& پس چو دانی و پرسی سوالت خطاس 🗿🚬
# عهههههههه یه نفرین پشتته
& کوووووو * سریع آماده شد بچم *
نویسنده : و بله دوستان گوجو حرف رایگان زد و از فرصت استفاده کرد که فرار کنه یعنی مثل فشنگ در رفت
گتو : از قدیم میگن کرم از خود درخته 🗿🔪
نویسنده : چیه فکر کردی الان میزارم ببریش اتاق؟
گتو : هعیییی
نویسنده : آرام باش حالا یه کاریش میکنم @_@
گتو : باش ^^
& چیزی نبود ک____
& وات د فاکککک چرا در رفتیییی
# به دلایل نا مشخص
& وایسا کاریت ندارم
# نمیخوامممم
& وایسااااا
# بو سوختگی میاد داره میسوزی جناب آقای سوگورو؟
& گیرت بیارم روحت شاد و یادت گرامی باد
# آرزو بر جوانان عیب نیست
& آخخخخخ * افتادن *
# عه با زمین یکی شدی ؟
& سکوتتتتت
# سوگورو؟
& سکوت ترررر
# سوگورووووووووو؟
& سکوت تر تر
# عرررررر مردددددد •□• * دویدن سمتش *
& با یه حرکت رو هوا گرفتش
# هن؟
& چیشد آرزو بر جوانان عیب نبود که
# تف تو اون قیافت ^_^ 💢
& سوختی ؟ * لبخند ملیح *
& نویسنده دمت گرم ^▪︎^
نویسنده : خواهش میکنم
# چطور دلت اومد چرا دست به یکی کردید من تا یه هفته خونه نشین بشم
نویسنده : به دلیل پول 🗿🚬
# خب این یه قلم حق رو حریفه * منم سرگشته ی حیرانت ای دوووست *
نویسنده : آره دیگه روحت شاد 🤚
خواننده ها : د بسه دیگه
نویسنده : باش :/
& خب گوجو آرزویی داری؟ * لبخند شیطانی یاه یاه یاه *
# میخوای انتقام بگیری ؟
& آره ^-^
نویسنده : مگه من مرده باشم 🗿🚬
& ؟؟؟؟؟
نویسنده : گوجو خدایی فکر کردی من ولت میکنم ؟
& هستی ام را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
# میدونستم میای کمکم 🤣
نویسنده : گتو شرمندم دیگه تو این پارت خبری از تخت خواب نیست اما پارت بعدی هست 🗿🤚
# بابا مگه من وسیلم که الان کارایی نداشته باشم ۶ دقیقه دیگه به کارتون بیام :////
نویسنده : نه بابا گفتم چون الان آماده نیستی و پارت باید احساسی باشه مانع این اتفاق بشم 🗿🚬
# هعیییی
نویسنده : البته شاید همین الان دخلت بیاد ولی باید بری نماز شکر به جا بیاری که هنوز زنده ای وگرنه قبرت کنده بود 🗿🤚
# باش
& خب گوجو میخوای چجوری جلوم بگیری ؟
# بزارم زمین بگم بت
& فرار میکنی
# نمیکنم
& میکنی
# نمیکنم بابا
& اوکی * گذاشتنش رو زمین *
# بوسیدنش
# اینجوری 🗿🤲
& ریختن پشماش
& لعنت خر شدم 😑
# نیازی نبود بگی
# خوابم میاد شب بخیر 🗿🤚
& کجااا بیا اینجا ببینم با هم میخوابیم 🗿💢
# باش بابا 😑
* د برید بخوابید دستم شکستتتتتتتت *
#& رفتن و خوابیدن
تامام 🗿
۱۰ لایک / پارت جدید
پارت ۸ ( گوجو و گتو ) : شب طولانی
& رفتمو دستش گرفتم و از کمر محکم و با عشق بغلش کردم و بوسیدمش اونقدر محکم می بوسیدمش که تو شک بود اما دیگه جلوی خودش نگرفت و شروع به همکاری کرد نزدیک ۲ دقیقه بدون استراحت بوسیدمش بالاخره نفس کم آرود
# تو .. توووووو
& لبخند ملیح و شیطانی *^*
& خب جناب گوجو ساتورو میخواید من رو تو این وضعیت عاشق و دلباخته ول کنی بری؟ یا میخوای یه بوسه ساده رو * نزدیک شدن به گوش گوجو * به یه عبادت طولانی تبدیل کنی؟
# نمیخوام *^*
& چطور دلت میاد؟
# همین طور که میبینی 🗿🤲
& انگار باید به زور وارد شم 🗿☕
# جانم؟ چی__________
& از پاهاش بلندش کردم گذاشتمش رو شونم
# مگه من کیسه برنجمممممم
& هیشش . حرف نزن
# بزارم زمین
& نوچ
# سوگورو مرض داریییی؟
& آره شک داشتی ؟
# نه :/
& پس چو دانی و پرسی سوالت خطاس 🗿🚬
# عهههههههه یه نفرین پشتته
& کوووووو * سریع آماده شد بچم *
نویسنده : و بله دوستان گوجو حرف رایگان زد و از فرصت استفاده کرد که فرار کنه یعنی مثل فشنگ در رفت
گتو : از قدیم میگن کرم از خود درخته 🗿🔪
نویسنده : چیه فکر کردی الان میزارم ببریش اتاق؟
گتو : هعیییی
نویسنده : آرام باش حالا یه کاریش میکنم @_@
گتو : باش ^^
& چیزی نبود ک____
& وات د فاکککک چرا در رفتیییی
# به دلایل نا مشخص
& وایسا کاریت ندارم
# نمیخوامممم
& وایسااااا
# بو سوختگی میاد داره میسوزی جناب آقای سوگورو؟
& گیرت بیارم روحت شاد و یادت گرامی باد
# آرزو بر جوانان عیب نیست
& آخخخخخ * افتادن *
# عه با زمین یکی شدی ؟
& سکوتتتتت
# سوگورو؟
& سکوت ترررر
# سوگورووووووووو؟
& سکوت تر تر
# عرررررر مردددددد •□• * دویدن سمتش *
& با یه حرکت رو هوا گرفتش
# هن؟
& چیشد آرزو بر جوانان عیب نبود که
# تف تو اون قیافت ^_^ 💢
& سوختی ؟ * لبخند ملیح *
& نویسنده دمت گرم ^▪︎^
نویسنده : خواهش میکنم
# چطور دلت اومد چرا دست به یکی کردید من تا یه هفته خونه نشین بشم
نویسنده : به دلیل پول 🗿🚬
# خب این یه قلم حق رو حریفه * منم سرگشته ی حیرانت ای دوووست *
نویسنده : آره دیگه روحت شاد 🤚
خواننده ها : د بسه دیگه
نویسنده : باش :/
& خب گوجو آرزویی داری؟ * لبخند شیطانی یاه یاه یاه *
# میخوای انتقام بگیری ؟
& آره ^-^
نویسنده : مگه من مرده باشم 🗿🚬
& ؟؟؟؟؟
نویسنده : گوجو خدایی فکر کردی من ولت میکنم ؟
& هستی ام را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
# میدونستم میای کمکم 🤣
نویسنده : گتو شرمندم دیگه تو این پارت خبری از تخت خواب نیست اما پارت بعدی هست 🗿🤚
# بابا مگه من وسیلم که الان کارایی نداشته باشم ۶ دقیقه دیگه به کارتون بیام :////
نویسنده : نه بابا گفتم چون الان آماده نیستی و پارت باید احساسی باشه مانع این اتفاق بشم 🗿🚬
# هعیییی
نویسنده : البته شاید همین الان دخلت بیاد ولی باید بری نماز شکر به جا بیاری که هنوز زنده ای وگرنه قبرت کنده بود 🗿🤚
# باش
& خب گوجو میخوای چجوری جلوم بگیری ؟
# بزارم زمین بگم بت
& فرار میکنی
# نمیکنم
& میکنی
# نمیکنم بابا
& اوکی * گذاشتنش رو زمین *
# بوسیدنش
# اینجوری 🗿🤲
& ریختن پشماش
& لعنت خر شدم 😑
# نیازی نبود بگی
# خوابم میاد شب بخیر 🗿🤚
& کجااا بیا اینجا ببینم با هم میخوابیم 🗿💢
# باش بابا 😑
* د برید بخوابید دستم شکستتتتتتتت *
#& رفتن و خوابیدن
تامام 🗿
۱۰ لایک / پارت جدید
۷.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.