بی تابانه درانتظارتوام
بی تابانه درانتظارتوام
غریقی خاموش
در کولاک زمستان ...
فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند
آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زادم
که ساحل بر من تنگ است
آن جا که تو خفته ای
شنزاری داغ که قلب من است ...
#شمس_لنگرودی🌿
غریقی خاموش
در کولاک زمستان ...
فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند
آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زادم
که ساحل بر من تنگ است
آن جا که تو خفته ای
شنزاری داغ که قلب من است ...
#شمس_لنگرودی🌿
۱.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰