پارت۱۱
پارت۱۱
بعدش از پاساژ رفتیم خونه
نشست رو تختم همه ی خریدامو باز کردم و نگاه کردم اتاق دخترمم اماده بود لباسارو گذاشتم تو کمدش
بعدش رفتم پایین ناهار حاضر بود خوردیم رفتم نشستم رو کاناپه جیمینم نشست پیشم فیلم دیدیم رمانتیک بود وقتی صحنه های........................ اومد
جیمین گفت
جیمین: منم بزودی قراره باهات رابطه داشته باشم عزیزم ۹ماهه که منتظر بدنتم
ا. ت: خدا به دادم برسه
شب شد شام و خوردیم منم خسته بودم پس زود خوابیدم
صبح
از خواب بلند شدم تو بغل جیمین بودم به زور از بغلش اومدم بیرون خیلی میترسیدم رفتم پایین صبحونه حاضر بود جیمین بعد ۱۰دقیقه اومد
جیمین ویو
صبح با ذوق از خواب بلند شدم امروز بابا میشدم
تا از خواب بلند شدم زنگ زدم به یکی از بهترین دکتر های کره
که گفت تا دوساعت بعد میاد
رفتم پایین ا. ت سر میز بود از چهرش معلوم بود استرس دارم رفتم گونشو بوسیدم و بهش صبح بخیر گفتم
و بعد نشستم سرمیز شروع کردیم به خوردن صبحونه
بعد از دوساعت دکتر اومد
دکتر: سلام آقای پارک
جیمین: سلام
ا. ت: سلام
دکتر: سلام خانم پارک
من دکتر............. هستم
لطفا اماده بشین تا شروع کنیم
ا. ت: بله چشم
داشتم از استرس میموردم دست و پام داشت میلرزید
دکتر رفت تا اماده بشه
منم داشتم میرفتم که جیمین دستمو گرفت
جیمین: عشقم من تا اخرین لحظه پیشتم
بعدش از پاساژ رفتیم خونه
نشست رو تختم همه ی خریدامو باز کردم و نگاه کردم اتاق دخترمم اماده بود لباسارو گذاشتم تو کمدش
بعدش رفتم پایین ناهار حاضر بود خوردیم رفتم نشستم رو کاناپه جیمینم نشست پیشم فیلم دیدیم رمانتیک بود وقتی صحنه های........................ اومد
جیمین گفت
جیمین: منم بزودی قراره باهات رابطه داشته باشم عزیزم ۹ماهه که منتظر بدنتم
ا. ت: خدا به دادم برسه
شب شد شام و خوردیم منم خسته بودم پس زود خوابیدم
صبح
از خواب بلند شدم تو بغل جیمین بودم به زور از بغلش اومدم بیرون خیلی میترسیدم رفتم پایین صبحونه حاضر بود جیمین بعد ۱۰دقیقه اومد
جیمین ویو
صبح با ذوق از خواب بلند شدم امروز بابا میشدم
تا از خواب بلند شدم زنگ زدم به یکی از بهترین دکتر های کره
که گفت تا دوساعت بعد میاد
رفتم پایین ا. ت سر میز بود از چهرش معلوم بود استرس دارم رفتم گونشو بوسیدم و بهش صبح بخیر گفتم
و بعد نشستم سرمیز شروع کردیم به خوردن صبحونه
بعد از دوساعت دکتر اومد
دکتر: سلام آقای پارک
جیمین: سلام
ا. ت: سلام
دکتر: سلام خانم پارک
من دکتر............. هستم
لطفا اماده بشین تا شروع کنیم
ا. ت: بله چشم
داشتم از استرس میموردم دست و پام داشت میلرزید
دکتر رفت تا اماده بشه
منم داشتم میرفتم که جیمین دستمو گرفت
جیمین: عشقم من تا اخرین لحظه پیشتم
۴۳.۴k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.