خاطراتهاددلها

#خاطرات_هادۍ_دلها
✍ شب ڪہ دیر می اومد خونہ در نمےزد.
از روی دیوار مے پرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر می ڪرد.
بعد بہ شیشہ می زد و همہ را براۍ نماز بیدار مے ڪرد..

🌷 بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد بہ شیشہ می گفت: ابراهیم اومده... 😔

#سلام_بر_ابراهیم_هادۍ 🕊
دیدگاه ها (۲)

کسی 1500 تومن داره قرضی بده؟میخوام بذارم رو یارانه‌م یه کیلو...

-به کجا چنین شتابان؟ +گرممه باو😂 😂 😂

🔴 روزنامه اصلاح طلب «آفتاب یزد»: بعد از ۵ سال کارنامه دولت ت...

ملت شریف ایران یادتان هست برق داشتید ؟ حالا دیگر آن را هم ند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط