همه زخمها یک روز خوب میشوند

همه زخمها یک روز خوب می‌‌شوند...
بعضی ها زودتر،بی‌ دردتر،بی‌ هیچ ردی از بین می‌‌روند...
یک روز صبح که لباس می پوشی،متوجه می شوی اثری از آن نیست...
متوجه می شوی خیلی‌ وقت است به آن فکر نکرده ای...
یک روز دیگر آنجا نیست...
بعضی‌ زخمها عمیق ترند،ملتهبند،درد دارند...
با هر لمس بی‌ هوا،سوزشی از زبری روی زخم شروع می شود...
ریشه می زند به اعصاب دستانت...
به اعصاب زانوانت،به شقیقه ها،
به ماهیچه های قلبت،به چشمانت،
به کیسه های اشکی گوشه چشمانت...
شبها به پهلوی راست می‌‌خوابی‌ و مواظبی زخمت سر باز نکند...
روز‌ها روی آن را خوب می پوشانی...
دلت نمی خواهد کسی‌ زخمت را ببیند...
دلت نمی خواهد کسی‌ چیزی بپرسد...
می‌‌دانی آنجاست،ولی‌ با همه درد و سوزشش دلت می خواهد فراموشش کنی..‌.
یک روز صبح که لباس می پوشی،
متوجه می شوی از زخمهایت تنها خط‌های کج و معوج صورتی رنگی‌ مانده و از درد‌هایت یک یادآوری محو از حسی که مدتها گریبانگیرت بود و حالا دیگر نیست...
دیگر نیازی به پنهان کردن هیچ چیزی نداری،از خانه بیرون می زنی‌،نفسی تازه می کنی‌...
دیگر از خودت و زخمهایت نمی ترسی‌...
از آدمهایی‌ که زخمی ات می کنند،نمی ترسی‌...
می دانی که همه زخم ها دیر یا زود خوب می شوند،حتی آنهایی که از عزیزترین هایت خورده ای...
دیدگاه ها (۱۸)

سلام صبحتان سرشار از مهربانیان شالله امروز پرازخیروبرکتدلتون...

دیشب کوله ای برداشتم پر کردم از تمام دلتنگی هام ،تمام نبودن ...

میگن دوست داشتن دنیآت رو رنگی رنگی میکنهدوست داشتن یکی که به...

بخشیدن همیشه کار خوبی تلقی میشده،کلی بهمون توصیه شده، گوشزد ...

black flower(p,268)

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط