هر روز می پرسی که آیا دوستم داری

🍂
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟
من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم
تو در نگاه من ، چه می خوانی ، نمی دانم
اما به جای من ، تو پاسخ می دهی : آری
ما هر دو می دانیم
چشم و زبان ، پنهان و پیدا ، رازگویانند
وآنها که دل به یکدیگر دارند
حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند
ننوشته می خوانند
من « دوست دارم» را
پیوسته در چشم تو می خوانم
نا گفته می دانم
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری
قلب من و چشم تو می گوید به من : آری

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۰)

کوک کن ساعتِ خویش !اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگردیر خوابید...

🍂هزار آینه جاریست...هزار آینه...اینک...به هم سراییِ قلبِ تو ...

چون صبح دميد و دامن شب شد چاكبرخيز و صبوح كنچرايى غمناك؟#عطا...

امروز لب جاده دیدمتبرایم سخن گفتیخندیدیبا هر کلمه و خنده‌اتر...

آن قدر دوستت دارم ...که یادم نمی آید از کجا شروع شد...داستان...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط