یکبار هم به من گفت عزیزترینم

‌یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژه‌ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، «ترینِ» آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می‌داشت آن‌هم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهایی‌اش.

#حمید_جدیدی

#Tak_setareh
دیدگاه ها (۳)

.مراقبِ رفتارتان با آدم هایهمیشه مهربانِ زندگیِتان باشید !هم...

. همزمان در دو مکان زندگی می‌کنم:اینجا که منم و آنجا که تویی...

وای به روزگاری ، که شرعاً در خانه‌ای باشی وحلقه‌ای به دست ، ...

به پاییز می مانیلطیف و شاعرانه،با نسیمی ملایم از عاشقانه های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط