گوش کن باز کسی بین دعا گفت حرم
#
گوش کن باز کسی بین دعا گفت حرم
ناامید ازهمه و از همه جا گفت حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا گفت حرم
شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا گفت حرم
او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا گفت حرم
و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا گفت حرم
او همان است که پامنبری و سینه زن است
او همان است که در هروله ها گفت حرم
دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب پدرش گفت کجا گفت حرم
گوش کن باز کسی بین دعا گفت حرم
ناامید ازهمه و از همه جا گفت حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا گفت حرم
شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا گفت حرم
او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا گفت حرم
و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا گفت حرم
او همان است که پامنبری و سینه زن است
او همان است که در هروله ها گفت حرم
دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب پدرش گفت کجا گفت حرم
۹۶۴
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.