زمستان است و

زمستان است و
چشم کوچه از انتظارت ، سپید!
پرنده ی مهاجرم !
بگو با کدام برف
می نشینی
بر شاخسار تنهایی ام ..؟
دلواپس سرما نباش؛
اینجا از هیزم دل
آتشی برایت روشن کرده ام ...!
دیدگاه ها (۲)

زمستان است دیگردل زمین به برف گرم استدل من به تو

ایـــنــقــــدر . . .ورق هـــــای دلــــــــم را . . .بــهــ...

هیچ چیزے در این دنیاخالی تر از جاے خالیِ #تو نیسٺآن هم با هی...

روزگار عجیبیستهر چه سکوت کردیم و حرف نزدیمصداها بیشتر شد

ما مانده ‌ایم و دشواری وظیفه. ما مانده ‌ایم و راهی که مرد می...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط