همش با خودم فکر میکردم اگه یهو سر و کلهات

هَمش با خودَم فکر میکردم اگه یِهو سَر و کلّه‌ات
پیدا شه مَن باید چیکار کنم ..؟
باوَرت میشه از این فکر خیلی میترسیدم ..؟
که اگه دوباره بیای مَن باید چیکار کنم ..؟
وَلی نیومَدی ..
نیومَدی ..
نیومَدی چون خیلی داشت بهت خوش می‌گذشت ،
غیر اینه ..؟ مَگه نه ..؟
دیدگاه ها (۱)

حس کردم که چقدر ،دلم واسه خودم تنگ شده !تلخ‌ترین حسِ دلتنگی ...

ای کاش می‎شدیک بارتنها همین یک بارتکرار می‎شدی!تکرار...

و آغوش تو ♥ ️ بودکه ثابت کردگاهی در حصار دستان کسی بودنمی تو...

تو نیستی و خانہ در تصرف بوے توسٺ...

پارت ۸آنچه گذشت :هر کاری میکردم گریه هام بند نمیومد که یهو.....

پارت ۵آنچه گذشت: دکتر رفت نگاهی به ات کردم که....یهو تپش قلب...

پارت ۸ آنچه گذشت: داشتم عمارتو میگشتم که یهو...یه در نظرمو ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط