پارت ۴
کوک_ک میخاستی فرار کنی؟ هوم؟ بلند خندید..
ا/ت _ولم کنیننن جیغ
ا/ت_رو پرت کردن ت ماشین
ا/ت_عاخخ آروم تر حیوونین مگ
ولم کنیننن (گریه)
جیمین _کوک اون هرزه رو ساکتش کن
کوک_چشم
دهن ا/ت رو با ی چسب بستن
ا/ت فقط گریه میکرد و دست و پا میزد
..........
تقریبا ساعت ۳ روزی میشد ک ا/ت تو این عمارت اومده
۳روزه ک ت ی زیرزمین نشسته و هیچ چیزی نمیخورهساعت ۳ شب بود
ا/ت فقط و فقط ب فرار فکر میکرد
آروم از پنجره کوچیک ب بیرون نگاه کرد....
چندتا از بادیگاردا بودن فقط اما خواب بودن
خاک ت سرشون
ا/ت کلید اتاقشو دیروز از جیب بادیگاردی ک براش غذا آورده بود کش رفته بود
آروم قفل در اتاقشو باز کرد.
جلو در کسی نبود
با نوک پاهاش ب سمت دیوار کوتاهی ک اونور حیاط بود رفت.
تقریبا نصف راه رو رفته بود ک یدفه......
جیمین}
ساعت ۳بود فقط داشتم فکر میکردم ک چطور باید انتقام بگیرم
فلش بک))
پدر جیمین بزرگترین باند مافیا رو داشت جیمین ی خاهر داشت ک پنج سال ازش کوچیکتر بود ی خانواده چهار نفره بودن ...
ک پدر ا/ت یک روز بخاطر پول پدر و مادر جیمین رو جلو چشماش بکشع
از اون روز ب بعد جیمین و خاهرش موندن جیمینی ک از همون ۱۴سالگی بعد اون قضیه مرد شده بود و با همون سن کمش باند رو نگه داشت....
پایان فلش بک))
ماگ قهومو برداشتم و از پنجره ب بیرون زل زدم...
سکوت بود..
چشمم خورد ب ی چیزی
تقریبا خدمو ب بیرون کشیدم
ا اون ا اا ا/ت بود
اسلحمو گرفتم رفتم پایین....
ا/ت _ولم کنیننن جیغ
ا/ت_رو پرت کردن ت ماشین
ا/ت_عاخخ آروم تر حیوونین مگ
ولم کنیننن (گریه)
جیمین _کوک اون هرزه رو ساکتش کن
کوک_چشم
دهن ا/ت رو با ی چسب بستن
ا/ت فقط گریه میکرد و دست و پا میزد
..........
تقریبا ساعت ۳ روزی میشد ک ا/ت تو این عمارت اومده
۳روزه ک ت ی زیرزمین نشسته و هیچ چیزی نمیخورهساعت ۳ شب بود
ا/ت فقط و فقط ب فرار فکر میکرد
آروم از پنجره کوچیک ب بیرون نگاه کرد....
چندتا از بادیگاردا بودن فقط اما خواب بودن
خاک ت سرشون
ا/ت کلید اتاقشو دیروز از جیب بادیگاردی ک براش غذا آورده بود کش رفته بود
آروم قفل در اتاقشو باز کرد.
جلو در کسی نبود
با نوک پاهاش ب سمت دیوار کوتاهی ک اونور حیاط بود رفت.
تقریبا نصف راه رو رفته بود ک یدفه......
جیمین}
ساعت ۳بود فقط داشتم فکر میکردم ک چطور باید انتقام بگیرم
فلش بک))
پدر جیمین بزرگترین باند مافیا رو داشت جیمین ی خاهر داشت ک پنج سال ازش کوچیکتر بود ی خانواده چهار نفره بودن ...
ک پدر ا/ت یک روز بخاطر پول پدر و مادر جیمین رو جلو چشماش بکشع
از اون روز ب بعد جیمین و خاهرش موندن جیمینی ک از همون ۱۴سالگی بعد اون قضیه مرد شده بود و با همون سن کمش باند رو نگه داشت....
پایان فلش بک))
ماگ قهومو برداشتم و از پنجره ب بیرون زل زدم...
سکوت بود..
چشمم خورد ب ی چیزی
تقریبا خدمو ب بیرون کشیدم
ا اون ا اا ا/ت بود
اسلحمو گرفتم رفتم پایین....
۸۱.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.