هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
کمتر مردان بزرگی هستند که آدمی را هربار و در هر دیدار چنان به تحسین وادارند که وصفی برای توصیفشان نباشد. جناب #مجتبی_شاکری یکی از آنهاست که ما را به آینده امیدوار و حالمان را خوب می کند؛ چه از سالهای دهه هشتاد که به منزلش در #خاک_سفید تهران برای سخنرانی در جمع جانبازان فعال فرهنگی می رفتم و چه اکنون که در #شورای_شهر ملاقاتش میکنم، هرگاه به دیدارش می روم، زمزمه ام این شعر #فروغی_بسطامی است:
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
عکس ها: #رضا_ذاکری، دیدار امروز سردبیر عصر اندیشه با اعضا شورای شهر تهران
کمتر مردان بزرگی هستند که آدمی را هربار و در هر دیدار چنان به تحسین وادارند که وصفی برای توصیفشان نباشد. جناب #مجتبی_شاکری یکی از آنهاست که ما را به آینده امیدوار و حالمان را خوب می کند؛ چه از سالهای دهه هشتاد که به منزلش در #خاک_سفید تهران برای سخنرانی در جمع جانبازان فعال فرهنگی می رفتم و چه اکنون که در #شورای_شهر ملاقاتش میکنم، هرگاه به دیدارش می روم، زمزمه ام این شعر #فروغی_بسطامی است:
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
عکس ها: #رضا_ذاکری، دیدار امروز سردبیر عصر اندیشه با اعضا شورای شهر تهران
۳.۵k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.