فیک کوک
(پدر خوانده جذاب من)
Part:4
+اومدم
&خب بای دیگه کوک
_بای
+رفتیم خونه عمو بونگی و کلی با دختر و خانمش خوش گذروندم ساعت 6بعد از ظهر بود عمو منو برگردوند خونه.
&مراقب خودت باش عمو
+چشم خدافظ
&خدافظ
*ویو کوک*
_اع ا/ت اومدی
+آره
_بیبی چیزه دخترم برو تو اتاقت دیگه
+چشم رفتم تو اتاقم و درسامو انجام دادم بارون میبارید اونم با رعد و برق مت خیلی از رعد و بقیه میترسیدم برای همین رفتم پیش بابا جونگکوکی
+بابا
_چیه
+میشه گوشیم رو بدی؟
_نه
+میشه بخوابم پیشت آخه از رعد و برق میترسم
_هوففف باشه(تو ذهنش:بد نیس الان... نه نه کوک بسه)
+مرسی
_صدای رعد و برق اومد که پرید بغلم. نگاش کن بچه کوچولو
+خب می ترسم
♛┈⛧┈┈•༶༶•┈┈⛧┈♛༶•┈┈⛧┈♛♛┈⛧┈┈•༶
بفرمایید به خدا من هر روز امتحان دارم اعصابم روانیع چون پ شدم💔🙂
Part:4
+اومدم
&خب بای دیگه کوک
_بای
+رفتیم خونه عمو بونگی و کلی با دختر و خانمش خوش گذروندم ساعت 6بعد از ظهر بود عمو منو برگردوند خونه.
&مراقب خودت باش عمو
+چشم خدافظ
&خدافظ
*ویو کوک*
_اع ا/ت اومدی
+آره
_بیبی چیزه دخترم برو تو اتاقت دیگه
+چشم رفتم تو اتاقم و درسامو انجام دادم بارون میبارید اونم با رعد و برق مت خیلی از رعد و بقیه میترسیدم برای همین رفتم پیش بابا جونگکوکی
+بابا
_چیه
+میشه گوشیم رو بدی؟
_نه
+میشه بخوابم پیشت آخه از رعد و برق میترسم
_هوففف باشه(تو ذهنش:بد نیس الان... نه نه کوک بسه)
+مرسی
_صدای رعد و برق اومد که پرید بغلم. نگاش کن بچه کوچولو
+خب می ترسم
♛┈⛧┈┈•༶༶•┈┈⛧┈♛༶•┈┈⛧┈♛♛┈⛧┈┈•༶
بفرمایید به خدا من هر روز امتحان دارم اعصابم روانیع چون پ شدم💔🙂
۶.۸k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.