گر چه تمام بودنم گمشده در نبودنت
گر چـه تمـام بـودنـم گمشده در نبودنت
غـرقِ محال می شوم ، خامِ دوباره بودنت
چهره ی زیبـای تـورا نقشِ خیال می کنم
باز به خوابِ خویشتن، رسمِ محال میکنم
حسرتِ دیـدارِ تـو را، آهِ دوبـاره می کشم
در شبِ بی ستاره ام تو را ستاره می کشم
کاش دوبـاره بنگری بر دلِ زار و خسته ام
خسته که نه زعشقِ تو خُردشدم شکسته ام
روز میـانِ خوابِ من بـاز غـروب می شود
اگـر بیـایی از سفر آه چـه خوب می شود
مثـلِ همیشه میروی بـاز تـو از خیالِ من
بـاز تمــام می شـود ، آرزوی محـالِ مـن
نقشِ تو پاک میشود، باز ز خواب می پَرم
حسرتِ دیـدارِ تـورا به کُنجِ سینه می بَرم
غـرقِ محال می شوم ، خامِ دوباره بودنت
چهره ی زیبـای تـورا نقشِ خیال می کنم
باز به خوابِ خویشتن، رسمِ محال میکنم
حسرتِ دیـدارِ تـو را، آهِ دوبـاره می کشم
در شبِ بی ستاره ام تو را ستاره می کشم
کاش دوبـاره بنگری بر دلِ زار و خسته ام
خسته که نه زعشقِ تو خُردشدم شکسته ام
روز میـانِ خوابِ من بـاز غـروب می شود
اگـر بیـایی از سفر آه چـه خوب می شود
مثـلِ همیشه میروی بـاز تـو از خیالِ من
بـاز تمــام می شـود ، آرزوی محـالِ مـن
نقشِ تو پاک میشود، باز ز خواب می پَرم
حسرتِ دیـدارِ تـورا به کُنجِ سینه می بَرم
- ۴.۱k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط