پارت ۶۹ زندگی با بی تی اس
پارت ۶۹ زندگی با بی تی اس
جین کشوندتم تا پله ها
من : الان میخوای اینجوری منو ببری بالا
جین : نه
من؛ پس چجوری
یه دفعه جین دست انداخت دور کمرم بلندم کرد
جین : اینجوری
جیغ کشیدم
من : بزارم پایین خودم میام، چلاغ نیستم
جین : تکون نخور میوفتی
بردتم تو اتاق و گذاشتتم رو تخت
و پتو رو انداخت رو سرم و برق رو خاموش کرد و رفت بیرون
از پله ها اومد پایین
جین : شوگا تونست جونگ کوک رو بخوابونه
شوگا از اتاق جونگ کوک اومد بیرون و گفت
شوگا : کار سختی بود ولی تونستم
تهیونگ : بریم صبونه بخوریم گشنمه
اعضا رفتند تا صبونه بخورن
دو ساعت بعد
جیمین : نه به اینکه به زور خوابیدن نه به اینکه الان بیدار نمیشن
شوگا : ول کن ترو خدا بزار دو ساعت مغزمون ارامش بگیره
جیهوپ : حوصلم سر رفت چیکار کنیم
تهیونگ : بشین انگشتاتو بشمار
جیهوپ یه بالشت برداشت و کوبوند تو سر تهیونگ
جیهوپ : مگه من با تو شوخی دارم
تهیونگ : خو مث ادم بگو چرا میزنی
جین : خدا شفاتون بده
شوگا : الان نوبت شما دوتاست بندازیمتون تو اتاق
جیمین : خب فیلم بزارین ببینیم
نامجون خواست بره تا تلوزیون رو روشن کنه
جیمین : تلوزیون رو نشکونی
نامجون : باشه انقدر هم دیگه خرابکار نیستم
جیمین : امید وارم
جیهوپ: بزار خودم تلوزیون رو روشن کنم به تو اعتماد نیس میزنی میشکونی تلوزیون رو
نامجون : یعنی انقدر خرابکارم که اینجوری میگید
تهیونگ : بله
این داستان ادامه دارد.............
جین کشوندتم تا پله ها
من : الان میخوای اینجوری منو ببری بالا
جین : نه
من؛ پس چجوری
یه دفعه جین دست انداخت دور کمرم بلندم کرد
جین : اینجوری
جیغ کشیدم
من : بزارم پایین خودم میام، چلاغ نیستم
جین : تکون نخور میوفتی
بردتم تو اتاق و گذاشتتم رو تخت
و پتو رو انداخت رو سرم و برق رو خاموش کرد و رفت بیرون
از پله ها اومد پایین
جین : شوگا تونست جونگ کوک رو بخوابونه
شوگا از اتاق جونگ کوک اومد بیرون و گفت
شوگا : کار سختی بود ولی تونستم
تهیونگ : بریم صبونه بخوریم گشنمه
اعضا رفتند تا صبونه بخورن
دو ساعت بعد
جیمین : نه به اینکه به زور خوابیدن نه به اینکه الان بیدار نمیشن
شوگا : ول کن ترو خدا بزار دو ساعت مغزمون ارامش بگیره
جیهوپ : حوصلم سر رفت چیکار کنیم
تهیونگ : بشین انگشتاتو بشمار
جیهوپ یه بالشت برداشت و کوبوند تو سر تهیونگ
جیهوپ : مگه من با تو شوخی دارم
تهیونگ : خو مث ادم بگو چرا میزنی
جین : خدا شفاتون بده
شوگا : الان نوبت شما دوتاست بندازیمتون تو اتاق
جیمین : خب فیلم بزارین ببینیم
نامجون خواست بره تا تلوزیون رو روشن کنه
جیمین : تلوزیون رو نشکونی
نامجون : باشه انقدر هم دیگه خرابکار نیستم
جیمین : امید وارم
جیهوپ: بزار خودم تلوزیون رو روشن کنم به تو اعتماد نیس میزنی میشکونی تلوزیون رو
نامجون : یعنی انقدر خرابکارم که اینجوری میگید
تهیونگ : بله
این داستان ادامه دارد.............
۴۵.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.