عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست
عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست
سایهی زلفین تو در دو جهان جای ماست
از قد و بالای اوست عشق که بالا گرفت
وآنکه بشد غرق عشق قامت و بالای ماست
هر گل سرخی که هست از مدد خون ماست
هر گل زردی که رست رسته ز صفرای ماست
هر چه تصور کنی خواجه که همتاش نیست
عاشق و مسکین آن بیضد و همتای ماست
از سبب هجر اوست شب که سیهپوش گشت
توی به تو دود شب زآتش سودای ماست
نیست ز من باورت این سخن از شب بپرس
تا بدهد شرح آنک فتنهی فردای ماست
شب چه بود روز نیز شهره و رسوای اوست
کاهش مه از غم ماه دلافزای ماست
آه که از هر دو کون تا چه نهان بودهای
خه که نهانی چنین شهره و پیدای ماست
زان سوی لوح وجود مکتب عشاق بود
وآنچه ز لوحش نمود آن همه اسمای ماست
اول و پایان راه از اثر پای ماست
ناطقه و نفس کل نالهی سرنای ماست
گر نه کژی همچو چنگ واسطهی نای چیست
در هوس آن سری اوست که همپای ماست
گرچه که ما هم کژیم در صفت جسم خویش
بر سر منشور عشق جسم چو طغرای ماست
رخت به تبریز برد مفخر جان شمس دین
بازبیاریم زود کان همه کالای ماست
#مولانا
سایهی زلفین تو در دو جهان جای ماست
از قد و بالای اوست عشق که بالا گرفت
وآنکه بشد غرق عشق قامت و بالای ماست
هر گل سرخی که هست از مدد خون ماست
هر گل زردی که رست رسته ز صفرای ماست
هر چه تصور کنی خواجه که همتاش نیست
عاشق و مسکین آن بیضد و همتای ماست
از سبب هجر اوست شب که سیهپوش گشت
توی به تو دود شب زآتش سودای ماست
نیست ز من باورت این سخن از شب بپرس
تا بدهد شرح آنک فتنهی فردای ماست
شب چه بود روز نیز شهره و رسوای اوست
کاهش مه از غم ماه دلافزای ماست
آه که از هر دو کون تا چه نهان بودهای
خه که نهانی چنین شهره و پیدای ماست
زان سوی لوح وجود مکتب عشاق بود
وآنچه ز لوحش نمود آن همه اسمای ماست
اول و پایان راه از اثر پای ماست
ناطقه و نفس کل نالهی سرنای ماست
گر نه کژی همچو چنگ واسطهی نای چیست
در هوس آن سری اوست که همپای ماست
گرچه که ما هم کژیم در صفت جسم خویش
بر سر منشور عشق جسم چو طغرای ماست
رخت به تبریز برد مفخر جان شمس دین
بازبیاریم زود کان همه کالای ماست
#مولانا
۲۷.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۱