پُرسیدم : کِی ازدواج میکنیم ...؟
پُرسیدم : کِی ازدواج میکنیم ...؟
گُفت : اگر ازدواج کردیم، دیگر به جای تو ؛
باید به قبض های آب و بَرق و تلفن و قسط های عقب اُفتادهی بانک و تعمیر کولر آبی و بُخاری و آبگرمکن و اجارهنامه و اجارهنامه و اجارهنامه و شغل دوم و سوم و دویدن،
دُنبال یک لقمه نان از کلهی سَحَر تا بوقِ سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خَستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کُنم ...!
و تو به جای عشق، باید به دُنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و مهمانی و نق و نوقِ بچه و ماشین لباسشویی و جاروبرقی و اتو و فریرز و فریزر و فریزر باشی ...!
هر دومان یخ میزنیم، بیشتر از حالا پیش هَمیم ،
ولی کمتر از حالا همدیگر رو میبینیم ...!
نمیتوانیم ببینیم؛ فُرصت حرف زدن با هم نداریم؛
در سیالهی زندگی دست و پا میزنیم، غرق میشویم ...!
و جُز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دستمان ساخته نیست !
عِشق از یادمان میرود و گُرسنگی جایش را میگیرد ~. ..×
گُفت : اگر ازدواج کردیم، دیگر به جای تو ؛
باید به قبض های آب و بَرق و تلفن و قسط های عقب اُفتادهی بانک و تعمیر کولر آبی و بُخاری و آبگرمکن و اجارهنامه و اجارهنامه و اجارهنامه و شغل دوم و سوم و دویدن،
دُنبال یک لقمه نان از کلهی سَحَر تا بوقِ سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خَستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کُنم ...!
و تو به جای عشق، باید به دُنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و مهمانی و نق و نوقِ بچه و ماشین لباسشویی و جاروبرقی و اتو و فریرز و فریزر و فریزر باشی ...!
هر دومان یخ میزنیم، بیشتر از حالا پیش هَمیم ،
ولی کمتر از حالا همدیگر رو میبینیم ...!
نمیتوانیم ببینیم؛ فُرصت حرف زدن با هم نداریم؛
در سیالهی زندگی دست و پا میزنیم، غرق میشویم ...!
و جُز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دستمان ساخته نیست !
عِشق از یادمان میرود و گُرسنگی جایش را میگیرد ~. ..×
۶۶۵
۱۱ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.