ادامه ی پارت ۷
ادامه ی پارت ۷
منشی : چشم ولی با توی هرزه کار دارم دیگه حق نداری به عشق من نزدیک شی
ات پا میشه و میره موهای منشی رو میپیچونه دور دستش
ات : هوی زیاد گوه نخور برات بعد تموم میشه
منشی : اهه موهامو ول کن هرزه هیچ گوهی نمیتونی بخوری
ات : با لگد میزنه تو شکم منشی زر نزن و منشی رو هل میده میوفته زمین و میشینه روش و تا حد مرگ کتکش میزنه در حدی که داره بیهوش میشه
جونگکوک : ات عشقم ولش کن الان میمیره
ات : هوی هرزه دیگه به عشق من نزدیک نمیشی هااا
جونگکوک : ات اخراجش میکنم ولش کن
بلاخره ات ول کن میشه
جونگکوک : عشقم خوبی اوف انقدر کتکش زدی دستات زخم شده سوهووو( دستیارش ) بیا این هرزه رو جمع کن ات بیا بشین دستت رو پانسمان کنم
ات میشینه رو مبل تا جونگکوک دستش رو پانسمان کنه
و سوهو میاد لونا ( منشی ) رو ببره
جونگکوک : سوهو برگه ی اخراج لونا رو حاضر کن
سوهو: قربان اخراجش میکنید
جونگکوک : زیاد گوه میخوره منم اخراجش میکنم حوصله ندارم یه هرزه به عشقم بگه هرزه
سوهو : چشم
جونگکوک : خب خوشگلم پانسمانت تموم شد یذره استراحت کن
ات : باشع
نیمساعت بعد
از زبان جونگکوک
ات بریم کارام تموم شد سرم و گرفتم بالا که دیدم ات خوابیده رفتم برآید استایل بغلش کردم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و ات رو گذاشتم پشت و خودم جلو نشستم
بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم
ات رو بغل کردم و رفتم تو خونه و گذاشتمش تو اتاقش
ات ویو بعد نیمساعت از خواب پاشدم دیدم تو اتاقم
رفتم پایین پیش جونگکوک
ات : سلام جانگکوکا
جونگکوک : سلام خوشگلم بیدار شدی
ات : هوم ولی حوصلم سر رفته
جونگکوک : میری بار بریم ؟
ات : آره آره بریم
جونگکوک: باش برو یه لباس بپوش منم برم حاضر شم تا بریم
ات : باش
رفتم بالا و یه لباس مشکی نسبتا باز پوشیدم با کفش پاشنه بلند مشکی ستش کردم و موهام رو باز گذاشتم و یه رژ صورتی زدم و یه سایه ی ملایم زدم و یه خط چشم گربه ای کشیدم چون پوست خودم خوب بود کرم نزدم
جونگکوک ویو
یه کت و شلوار مشکی پوشیدم و یه عطر تلخ زدم با ساعتم و بستم و رفتم پایین که ات رو دیدم لباسش خیلی باز بود
جونگکوک: ات احساس نمیکنی لباست خیلی بازه
ات : یا جانگکوکا گیر نده دیگه
جونگکوک : اوف بریم ولی عاقبتش پای خودته ها
ات : باشعع
پایان
لایک : ۲۰
کامنت : ۲۰
منشی : چشم ولی با توی هرزه کار دارم دیگه حق نداری به عشق من نزدیک شی
ات پا میشه و میره موهای منشی رو میپیچونه دور دستش
ات : هوی زیاد گوه نخور برات بعد تموم میشه
منشی : اهه موهامو ول کن هرزه هیچ گوهی نمیتونی بخوری
ات : با لگد میزنه تو شکم منشی زر نزن و منشی رو هل میده میوفته زمین و میشینه روش و تا حد مرگ کتکش میزنه در حدی که داره بیهوش میشه
جونگکوک : ات عشقم ولش کن الان میمیره
ات : هوی هرزه دیگه به عشق من نزدیک نمیشی هااا
جونگکوک : ات اخراجش میکنم ولش کن
بلاخره ات ول کن میشه
جونگکوک : عشقم خوبی اوف انقدر کتکش زدی دستات زخم شده سوهووو( دستیارش ) بیا این هرزه رو جمع کن ات بیا بشین دستت رو پانسمان کنم
ات میشینه رو مبل تا جونگکوک دستش رو پانسمان کنه
و سوهو میاد لونا ( منشی ) رو ببره
جونگکوک : سوهو برگه ی اخراج لونا رو حاضر کن
سوهو: قربان اخراجش میکنید
جونگکوک : زیاد گوه میخوره منم اخراجش میکنم حوصله ندارم یه هرزه به عشقم بگه هرزه
سوهو : چشم
جونگکوک : خب خوشگلم پانسمانت تموم شد یذره استراحت کن
ات : باشع
نیمساعت بعد
از زبان جونگکوک
ات بریم کارام تموم شد سرم و گرفتم بالا که دیدم ات خوابیده رفتم برآید استایل بغلش کردم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و ات رو گذاشتم پشت و خودم جلو نشستم
بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم
ات رو بغل کردم و رفتم تو خونه و گذاشتمش تو اتاقش
ات ویو بعد نیمساعت از خواب پاشدم دیدم تو اتاقم
رفتم پایین پیش جونگکوک
ات : سلام جانگکوکا
جونگکوک : سلام خوشگلم بیدار شدی
ات : هوم ولی حوصلم سر رفته
جونگکوک : میری بار بریم ؟
ات : آره آره بریم
جونگکوک: باش برو یه لباس بپوش منم برم حاضر شم تا بریم
ات : باش
رفتم بالا و یه لباس مشکی نسبتا باز پوشیدم با کفش پاشنه بلند مشکی ستش کردم و موهام رو باز گذاشتم و یه رژ صورتی زدم و یه سایه ی ملایم زدم و یه خط چشم گربه ای کشیدم چون پوست خودم خوب بود کرم نزدم
جونگکوک ویو
یه کت و شلوار مشکی پوشیدم و یه عطر تلخ زدم با ساعتم و بستم و رفتم پایین که ات رو دیدم لباسش خیلی باز بود
جونگکوک: ات احساس نمیکنی لباست خیلی بازه
ات : یا جانگکوکا گیر نده دیگه
جونگکوک : اوف بریم ولی عاقبتش پای خودته ها
ات : باشعع
پایان
لایک : ۲۰
کامنت : ۲۰
۱۷.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.