خواستم عاشق شوم اما ندادی فرصتم

خواستم عاشق شوم اما ندادی فرصتم
عشق را کی میچشم کی از توگردد نوبتم
منتظر ماندم ببینم عاشقی با تو چه کرد
تا به یادت می فتادم می شکستی خلوتم
قلب من درحسرت عاشق شدن رسوای توست
تو نمیخواهی بمانم تا ابد در حسرتم
آه از سرمای سخت این زمستان فراق
گرمی عشق تو باشد در دو عالم ثروتم
تا تو را دیدم نمیدانم چرا بی خود شدم
عاشقی عاشق پرستی تا ابد شد عادتم
🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 🌿 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕
دیدگاه ها (۱)

بغلم کردی و گفتی که دلم غم داردباورت هست که این عشق تو را کم...

عشق را مجالی نیست ... حتی آنقدر که بگوید ،برای چه دوستت میدا...

به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بودچو ز...

ازکفرمن تادین توراهی به جزتردید نیست دلخوش به فانوسم نکن! ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط