روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد مرد نماز را شکست و گفت
روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد، مرد نماز را شکست و گفت:مردک!! در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:من عاشق لیلی یکی از بندگان خدا هستم و تو را ندیدم و تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:من عاشق لیلی یکی از بندگان خدا هستم و تو را ندیدم و تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟
- ۲.۴k
- ۰۲ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط