فیک کور پارت۵۶
ا/ت:نه ماباهم از پس همه چی برمیام.
جیمین:گفتی باهات بود؟
ا/ت:اره.
جیمین اشکاشو پاک میکنه و دست ا/تو میگیره و دوباره میندازتش توی اتاق و درو میبنده.
ا/ت میکوبه در و با عصبانیت و داد میگه:تو نمی تونی شوگا رو پیدا کنی!اون مرده!
جیمین که داشت میرفت یهو سرجاش میخ کوب میشه.
جیمین:چی گفتی؟
ا/ت:اون مرده!جلوی من خودشو از ساختمون پرت کرد پایین!
جیمین اشکاش گوله،گوله پایین میریزن؛جیمین میره سمت اتاق ا/ت و درشو باز میکنه و میره تو اتاق،وقتی که درو باز میکنه ا/ت که پشت در بود می افته زمین.
ا/ت:اخ... .
جیمین درو میبنده و ا/تو از یقه ی لباسش میگره و بلندش میکنه.
جیمین:تو...تو یه عوضی!همه چی زیر سرتو!شاید تو دنبالش کردی که مجبور شد بخاطر تو خودشو بکوشه!
بعد شروع میکنه به زدن خودش و لقد میزنه به بغل ا/ت که در بود و گریه میکنه و داد میزنه.
ا/ت:جیمین اروم باش.
جیمین:خفه شو!باشه خفه شو!
ا/ت:بزار...بزار برات توضیح بدم.
جیمین:چیو توضیح بدی؟هان چیو!
ا/ت:من...من دوست دارم.
جیمین:خفه شو!
دوباره یقه ی ا/تو میگره و میندازتش زمین و با پاش بهش لقد میزنه.
جیمین:خفه شو!خفه شو!خفه شو!
بعد در اتاقو باز میکنه و از اتاق میره بیرون.
ا/ت:جیمین توروخدا نرو.جیمین!توروخدا نرو.(با گریه.)
جیمین با عصبانیت میره توی ماشین میشنه و بعد از کلی گریه و داد زدن ماشینو روشن میکنه و با نهایت سرعت توی جاده ها میرونه و شیشه های ماشینو پایین میکشه و سرشو به ارومی روی صندلی به عقب میبره و چشاشو میبنده و یکس از دستاشو از شیشه بیرون میاره و یه نفس عمیق میکشه که یهو به یه چیزی برخورد میکنه،چشاشو باز میکنه و دستشو داخل میکشه و از ماشین پیاده میشه.
جیمین به یه ادم زده بود. جیمین از سر عصبانیت وناراحتی میخنده و لبشو جمع میکنه و پاشو محکم زمین میکوبه و میخنده و داد میزنه و بعد جنازه رو به سختی میکشه و توی ماشینش میبره.
جیمین:لعنت بهت!لعنت بهت!
(میزنه به فرمون.)
بعد ماشینو روشن میکنه و از توی آینه جنازه رو میبنه که یه پسر جوونِ بعد دستشو روی دهنش میزاره و بعد دستشو بیرون شیشه میبره و یه دستی رانندگی میکنه و میره به سمت یه بیمارستان.طبق معمول جلوی بیمارستان پسرو میزاره و بعد میره و توی ماشین و بعد که یکم فاصله میگیره منتظر میمونه که یکی جنازه رو ببینه و بعد ببرتش تو که بعد از مدتی دوباره یکی از پرستار ها اونو میبینه و جنازه رو میبره داخل.جیمین بعد از دیدن اینکه پسره رو بردن تو توی همون ماشین خوابش میبره و میخوابه، تا وقتی که صبح میشه..
فعلا لایک کن🛞تا بقیه اش😉
#فیک_بی_تی_اس#فیک
جیمین:گفتی باهات بود؟
ا/ت:اره.
جیمین اشکاشو پاک میکنه و دست ا/تو میگیره و دوباره میندازتش توی اتاق و درو میبنده.
ا/ت میکوبه در و با عصبانیت و داد میگه:تو نمی تونی شوگا رو پیدا کنی!اون مرده!
جیمین که داشت میرفت یهو سرجاش میخ کوب میشه.
جیمین:چی گفتی؟
ا/ت:اون مرده!جلوی من خودشو از ساختمون پرت کرد پایین!
جیمین اشکاش گوله،گوله پایین میریزن؛جیمین میره سمت اتاق ا/ت و درشو باز میکنه و میره تو اتاق،وقتی که درو باز میکنه ا/ت که پشت در بود می افته زمین.
ا/ت:اخ... .
جیمین درو میبنده و ا/تو از یقه ی لباسش میگره و بلندش میکنه.
جیمین:تو...تو یه عوضی!همه چی زیر سرتو!شاید تو دنبالش کردی که مجبور شد بخاطر تو خودشو بکوشه!
بعد شروع میکنه به زدن خودش و لقد میزنه به بغل ا/ت که در بود و گریه میکنه و داد میزنه.
ا/ت:جیمین اروم باش.
جیمین:خفه شو!باشه خفه شو!
ا/ت:بزار...بزار برات توضیح بدم.
جیمین:چیو توضیح بدی؟هان چیو!
ا/ت:من...من دوست دارم.
جیمین:خفه شو!
دوباره یقه ی ا/تو میگره و میندازتش زمین و با پاش بهش لقد میزنه.
جیمین:خفه شو!خفه شو!خفه شو!
بعد در اتاقو باز میکنه و از اتاق میره بیرون.
ا/ت:جیمین توروخدا نرو.جیمین!توروخدا نرو.(با گریه.)
جیمین با عصبانیت میره توی ماشین میشنه و بعد از کلی گریه و داد زدن ماشینو روشن میکنه و با نهایت سرعت توی جاده ها میرونه و شیشه های ماشینو پایین میکشه و سرشو به ارومی روی صندلی به عقب میبره و چشاشو میبنده و یکس از دستاشو از شیشه بیرون میاره و یه نفس عمیق میکشه که یهو به یه چیزی برخورد میکنه،چشاشو باز میکنه و دستشو داخل میکشه و از ماشین پیاده میشه.
جیمین به یه ادم زده بود. جیمین از سر عصبانیت وناراحتی میخنده و لبشو جمع میکنه و پاشو محکم زمین میکوبه و میخنده و داد میزنه و بعد جنازه رو به سختی میکشه و توی ماشینش میبره.
جیمین:لعنت بهت!لعنت بهت!
(میزنه به فرمون.)
بعد ماشینو روشن میکنه و از توی آینه جنازه رو میبنه که یه پسر جوونِ بعد دستشو روی دهنش میزاره و بعد دستشو بیرون شیشه میبره و یه دستی رانندگی میکنه و میره به سمت یه بیمارستان.طبق معمول جلوی بیمارستان پسرو میزاره و بعد میره و توی ماشین و بعد که یکم فاصله میگیره منتظر میمونه که یکی جنازه رو ببینه و بعد ببرتش تو که بعد از مدتی دوباره یکی از پرستار ها اونو میبینه و جنازه رو میبره داخل.جیمین بعد از دیدن اینکه پسره رو بردن تو توی همون ماشین خوابش میبره و میخوابه، تا وقتی که صبح میشه..
فعلا لایک کن🛞تا بقیه اش😉
#فیک_بی_تی_اس#فیک
۷.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.