گردوها را ریخته ام روی پارچه
گردوها را ریخته ام روی پارچه
یکی یکی می کوبمشان
همه را خرد می کنم
پوست و مغزها در هم می روند،
حوصله ندارم جدایشان کنم...
انگار امروز هر چه داشتم بر سر این بی زبان ها خالی شد،
چقدر شبیه مغز آدمیزاد هستند
همان آدمی که گاهی همه چیز سرش خراب می شود...
یکی یکی می کوبمشان
همه را خرد می کنم
پوست و مغزها در هم می روند،
حوصله ندارم جدایشان کنم...
انگار امروز هر چه داشتم بر سر این بی زبان ها خالی شد،
چقدر شبیه مغز آدمیزاد هستند
همان آدمی که گاهی همه چیز سرش خراب می شود...
- ۸۴۱
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط