خط من

# خـط منـ 📖
گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی
گفتم منم غریبی از شهر آشنائی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدائی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی
گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی
گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی
گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی
# مژگان -فرهادی
دیدگاه ها (۹)

📝غصه ها را پشت گوشم می اندازم ، چونان طره ی گیسویی رها ،و تس...

#خطـ منـ 📖تو ماهی و من ماهی این برکه کاشیاندوه بزرگی‌ست زمان...

ناراحتی های آدمهارا جدی بگيريد!دلخوری از آنها فرد جديدی را م...

# خـط منـ📖الهی دانایی ده که در راه نیفتیمبینایی ده که در چاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط