منشیش جلومون و گرفت و بهمون گفت که باید وقت قبلی داشته با
منشیش جلومون و گرفت و بهمون گفت که باید وقت قبلی داشته باشیم من گفتم کوک مارو میشناسه و اونم هی میگفت نمیشه که خواهرم عصبی میشه با اون دست های کوچیکش میکوبه رو میز و داد میزنه و میگه می خوام بابا کوک و ببینم......
۷.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.