پیرمردتهی دست
#پیرمردتهی_دست
حکایت زیبای پیر مرد تهی دست
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود…
نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#این مطلب را به اشتراک بگذارید
به نام خدا به یاد خدا برای خدا #تلگرام_خدا
میعادگاه عاشقان لطفا با وضو وارد این کانال شوید
آن سوی همه ی دلتنگی ها خدائی ست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست.
اگه اولش به فکرآخرش نباشی
آخرش به فکراولش میفتی!
فرزندانتان رابه امام حسن مجتبی(ع)بسپارید،آنهارابیمه امام حسن مجتبی(ع)بکنید.
تاحالا ازامام حسن مجتبی(ع) حاجت گرفتید؟
می خواهیدهرحاجتی داریداز حسن مجتبی بگیرید؟
اگه می خواهیدهم اینک به جمع مابپیوندید ↓ ↓ ↓
#تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
مبادابگذارید تلگرام خداخالی بماندتادرپیشگاه خداوندعزوجل،پاسخی داشته باشید.
پاسخگویی ومسئولیت پذیری یک امردینی است؟
دعای امام حسن مجتبی (ع) پشت و پناهتون إن شاء الله
حکایت زیبای پیر مرد تهی دست
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود…
نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#این مطلب را به اشتراک بگذارید
به نام خدا به یاد خدا برای خدا #تلگرام_خدا
میعادگاه عاشقان لطفا با وضو وارد این کانال شوید
آن سوی همه ی دلتنگی ها خدائی ست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست.
اگه اولش به فکرآخرش نباشی
آخرش به فکراولش میفتی!
فرزندانتان رابه امام حسن مجتبی(ع)بسپارید،آنهارابیمه امام حسن مجتبی(ع)بکنید.
تاحالا ازامام حسن مجتبی(ع) حاجت گرفتید؟
می خواهیدهرحاجتی داریداز حسن مجتبی بگیرید؟
اگه می خواهیدهم اینک به جمع مابپیوندید ↓ ↓ ↓
#تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
مبادابگذارید تلگرام خداخالی بماندتادرپیشگاه خداوندعزوجل،پاسخی داشته باشید.
پاسخگویی ومسئولیت پذیری یک امردینی است؟
دعای امام حسن مجتبی (ع) پشت و پناهتون إن شاء الله
۸۶۰
۲۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.