P
P14🧸
ویو کوک:
خیلی خیلی خوشگل خوابیده بود نمیتونستم ازش چشم بردارم محکم تر بغلش کردم و عطر تنش رو وارد ریه هام کردم و آروم آورم با بوسیدنش خوابم برد
(صبح)
ویو جونگی:
با نسیم ملایمی که از پنجره میومد و گونه هام رو نوازش میکرد بیدار شدم دیدم که تو بغلم داداشم و محکم بغلم کرده خیلی جذاب بود آروم از بغلش در اومد نشستم با لا سرش و نگاش کردم نفهمیدم چیشد که دستام از لای موهاش سر در آورد موهاش خیلی نرم بود شروع کردم آورم آورم موهاشو نوازش کردم بعدش خم شدم و یه بوسه ی نرم و آرومی روی پیشونیش گذاشتم که بیدار شد
-جونگی
& داداشی
-تو کی بیدار شدی وروجک
&یه کم پیش
-پس چرا بیدارم نکردی
&آخه خیلی جذاب بودین دلم نیومد
-الهی من فدای اون دلت بشم بیا ببینم بغلم
&(رفت تو بغلش)
-(محکم بغلش کرد و سرشو بوسید) خوشگلم
&بله
-لباست خیلی زخمیه اذیت نمیشی
&اره
-پس برو عوضش کن بیا
&چشم
-فدای تو بشم من
&خوب اومدم
-چقدر خوشگلی تو (بغلش میکنه و گونشو میبوسه)
&بریم پایین
-بریم خوشگلم
(پایین)
-خوب خوشگل خانم صبحونه چی میخورین
&فرقی نداره
-باشه پس نمیرو درست میکنم
&اخجون(کیوت)
-فدای ذوقت بشم من (لپشو میبوسه)
&خدا نتونه
-خوب حاضر شد بیا فسقلی
&ملسی داداشی
-خواهش میکنم
(بعد از صبحونه)
&داداشی جونم(میشینه رو مبل و میره تو بغلش)
- فندوق کوچولوی داداشی(محکم بغلش میکنه و کمرش رو آروم نوازش میکنه)
&آخ داداش
-چیشد
&میشه کمرمو اونطوری نکنید
-چرا
&به کوچولو درد میکنه
-چرا
&چیزی نیست خوردم زمین
-مطمعنی
&اره بابا (ترس)
-جونگی برگرد
&و...واسه ی چ..چی(ترسیده)
-خوشگلم بحث نکن برگرد
&آخه واسه چی
-میخوام کمرت رو نگاه کن
&آخه چیزی نیست(ترسیده)
-جونگی برای بار آخر میگم برگرد
&داداش
-برگرد (عربده)
&چ...چشم(ترسیده و برمیگرده)
-(آروم لباسشو میده بالا ) یا خدا جونگی این این چیه
& هیچی نیست
-گفتم این چیه(داد)
&داداش(بغض)
-تو خودت منو مجبور میکنی داد بزنم الانم زود بگو اینا چین
&خوردم زمین
-این رد سیخه چطوری خوردی زمین
&وقتی که خوردن زمین رو زمین سیخ بود،
-این سوخته جونگی
&سیخه داغ بوده
-جونگی اعصابم رو خورد نکن بنال ببینم اینا چین(عربده)
&قول میدین به کسی نگین
-اره بگو
&بابا این کارو کرده
-چی
&چونکه به بادام حساسیت داشتم نتونستم غذارو بخورم بابا هم اعصبانی شد و منو برد زیر زمین و لباسامو در آورد و سیخ رو داغ کرد و گذاشت رو کمرم داداش قسم میخورم من نمیخواستم عصبیش کنم فقط حساسیت داشتم (گریه)
-جونگی ایناور داری جدی میگی؟
ادامه دارد...
✨اسلاید بعدی لباس جونگی ✨
ویو کوک:
خیلی خیلی خوشگل خوابیده بود نمیتونستم ازش چشم بردارم محکم تر بغلش کردم و عطر تنش رو وارد ریه هام کردم و آروم آورم با بوسیدنش خوابم برد
(صبح)
ویو جونگی:
با نسیم ملایمی که از پنجره میومد و گونه هام رو نوازش میکرد بیدار شدم دیدم که تو بغلم داداشم و محکم بغلم کرده خیلی جذاب بود آروم از بغلش در اومد نشستم با لا سرش و نگاش کردم نفهمیدم چیشد که دستام از لای موهاش سر در آورد موهاش خیلی نرم بود شروع کردم آورم آورم موهاشو نوازش کردم بعدش خم شدم و یه بوسه ی نرم و آرومی روی پیشونیش گذاشتم که بیدار شد
-جونگی
& داداشی
-تو کی بیدار شدی وروجک
&یه کم پیش
-پس چرا بیدارم نکردی
&آخه خیلی جذاب بودین دلم نیومد
-الهی من فدای اون دلت بشم بیا ببینم بغلم
&(رفت تو بغلش)
-(محکم بغلش کرد و سرشو بوسید) خوشگلم
&بله
-لباست خیلی زخمیه اذیت نمیشی
&اره
-پس برو عوضش کن بیا
&چشم
-فدای تو بشم من
&خوب اومدم
-چقدر خوشگلی تو (بغلش میکنه و گونشو میبوسه)
&بریم پایین
-بریم خوشگلم
(پایین)
-خوب خوشگل خانم صبحونه چی میخورین
&فرقی نداره
-باشه پس نمیرو درست میکنم
&اخجون(کیوت)
-فدای ذوقت بشم من (لپشو میبوسه)
&خدا نتونه
-خوب حاضر شد بیا فسقلی
&ملسی داداشی
-خواهش میکنم
(بعد از صبحونه)
&داداشی جونم(میشینه رو مبل و میره تو بغلش)
- فندوق کوچولوی داداشی(محکم بغلش میکنه و کمرش رو آروم نوازش میکنه)
&آخ داداش
-چیشد
&میشه کمرمو اونطوری نکنید
-چرا
&به کوچولو درد میکنه
-چرا
&چیزی نیست خوردم زمین
-مطمعنی
&اره بابا (ترس)
-جونگی برگرد
&و...واسه ی چ..چی(ترسیده)
-خوشگلم بحث نکن برگرد
&آخه واسه چی
-میخوام کمرت رو نگاه کن
&آخه چیزی نیست(ترسیده)
-جونگی برای بار آخر میگم برگرد
&داداش
-برگرد (عربده)
&چ...چشم(ترسیده و برمیگرده)
-(آروم لباسشو میده بالا ) یا خدا جونگی این این چیه
& هیچی نیست
-گفتم این چیه(داد)
&داداش(بغض)
-تو خودت منو مجبور میکنی داد بزنم الانم زود بگو اینا چین
&خوردم زمین
-این رد سیخه چطوری خوردی زمین
&وقتی که خوردن زمین رو زمین سیخ بود،
-این سوخته جونگی
&سیخه داغ بوده
-جونگی اعصابم رو خورد نکن بنال ببینم اینا چین(عربده)
&قول میدین به کسی نگین
-اره بگو
&بابا این کارو کرده
-چی
&چونکه به بادام حساسیت داشتم نتونستم غذارو بخورم بابا هم اعصبانی شد و منو برد زیر زمین و لباسامو در آورد و سیخ رو داغ کرد و گذاشت رو کمرم داداش قسم میخورم من نمیخواستم عصبیش کنم فقط حساسیت داشتم (گریه)
-جونگی ایناور داری جدی میگی؟
ادامه دارد...
✨اسلاید بعدی لباس جونگی ✨
- ۱۱.۷k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط