نتوان چشم تو را دید و نیاورد ایمان

نَتـوان چَشـم تــو را دید و نَیـاورد ایمان
قِبـلہ را کَـج بکُنـم سمتِ تـو عالیقُربان ؟!

#شاهین_پورعلی_اکبر
دیدگاه ها (۵)

اگر شعری نوشتم ،رونویسی از نگاهت بودکہ این دیوانگی ها را،من ...

تا از اینجا میروی فورا مریضت میشوم دکترمـــــ گفتہ برایـم...

مرضی هست بہ نام #تو، وُ دل می خواهدهمہ اعضایِ تنم را بہ تو و...

لطفی ڪن و در خلوتِ محزونِ من ای دوستآرام و قرارِ دلِ دیوانہ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط