نام رمان : پرستش
نام رمان : پرستش
نویسنده : سحربانو۶۹ کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
تو تاریکی که دست و پا میزنم ، به هیچی نمیرسم …
جز همون سیاهی و سیاهی و ترس …
ترس از تاریکی ، دنیای من سیاهِ …
واسه اینکه نترسم ، به هر چیزی که سر راهم باشه چنگ میزنم ، هر چیزی …
حتی یه قلب سنگی …
حتی اگه اون قلب سنگی واسه من دردسر بشه …
حتی اگه اون یه تیکه سنگ تو سینه یه مرد مغرور باشه ، من بهش چنگ میزنم …
من … پرستش … اون قلب سنگی رو نرمش میکنم. حتی اگه کل زندگیم بشه خطا …
من … اون مرد مغرور رو مجبور به پرستیدن میکنم …
www.98ia.com
nafas
نویسنده : سحربانو۶۹ کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
تو تاریکی که دست و پا میزنم ، به هیچی نمیرسم …
جز همون سیاهی و سیاهی و ترس …
ترس از تاریکی ، دنیای من سیاهِ …
واسه اینکه نترسم ، به هر چیزی که سر راهم باشه چنگ میزنم ، هر چیزی …
حتی یه قلب سنگی …
حتی اگه اون قلب سنگی واسه من دردسر بشه …
حتی اگه اون یه تیکه سنگ تو سینه یه مرد مغرور باشه ، من بهش چنگ میزنم …
من … پرستش … اون قلب سنگی رو نرمش میکنم. حتی اگه کل زندگیم بشه خطا …
من … اون مرد مغرور رو مجبور به پرستیدن میکنم …
www.98ia.com
nafas
۵.۹k
۱۶ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.