پشت هر ثانیه سبز کبود
پشت هر ثانیه سبز کبود
جای سایه ات به سرم خالی بود
دل بی رنگ و رها چه تمنایی داشت
با تو بودن میخواست
و نسیمی غمگین
از فراسوی افقهای خیس
بی تو بودن را باز آورد
از پنجره ی سبز نگاه تا لب بام حیاط
ذهن خود را بردم
تا به خود باز آیم
نفسم بی نفست نیست که نیست
بی نفسهای تو نتوانم زیست
صحن چشمم بی تو به چه ماند؟
صحن بی خاطره ی قلب کبود خالی بود
خالی از عشقی گرم
بی تو باشم؟نتوانم که نشینم آرام
دل ،سوی تو پرواز کنان می آید
کوکب بختی نیست
آسمانم خاموش
باز هم میگیرم من غصه را در آغوش
سایه نور امیدم لای شبهای سیاهم گم شد
و دلم باور کرد مانده تنها و غریب
چه غم انگیز و نجیب
نفسم بی نفست رفت که رفت.
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
جای سایه ات به سرم خالی بود
دل بی رنگ و رها چه تمنایی داشت
با تو بودن میخواست
و نسیمی غمگین
از فراسوی افقهای خیس
بی تو بودن را باز آورد
از پنجره ی سبز نگاه تا لب بام حیاط
ذهن خود را بردم
تا به خود باز آیم
نفسم بی نفست نیست که نیست
بی نفسهای تو نتوانم زیست
صحن چشمم بی تو به چه ماند؟
صحن بی خاطره ی قلب کبود خالی بود
خالی از عشقی گرم
بی تو باشم؟نتوانم که نشینم آرام
دل ،سوی تو پرواز کنان می آید
کوکب بختی نیست
آسمانم خاموش
باز هم میگیرم من غصه را در آغوش
سایه نور امیدم لای شبهای سیاهم گم شد
و دلم باور کرد مانده تنها و غریب
چه غم انگیز و نجیب
نفسم بی نفست رفت که رفت.
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
- ۸۵۸
- ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط